عصر بی استاد
سایت علمی ،فرهنگی،هنری وکمپیوتر
 
جمعه 22 دی 1391برچسب:, :: 5:42 ::  نويسنده : انجنیرعبدالحکیم احسان

 انسان پس از عمری طولانی از کش مکش با حقایق طبیعت، توانسته بر بسیاری از مشکلات و سد راههایی که زندگی را بر او تلخ و ناگوار می‫کرد فائق آید، و با کشف اکسیری، سعادتی برای خود مهیا کند؛ از کنه بسی عجائب سردرآورده، در فضای خارجی سر به سقف آسمان مالیده، برخی کواکب و نجوم را تسخیر نموده، و در فضای داخلی با یک قرص کوچک کمر بیماریهای کشنده‫ای را شکسته، و با یک داروئی ناچیز بدترین دردها را خاموش کرده، ولی هرگز نتوانسته برای "مرگ"؛ این حقیقت انکار ناپذیر و تلخ زندگی داروئی و اکسیری بیابد..
مرگ!.. ناقوس خاموشی.. و خط پایان زندگی.. بومی که بر در هر خانه‫ای خواهد نشست.. حقیقتی که هیچ کس را توان انکار یا فرار از آن نیست.. شاید در دنیا هیچ حقیقتی چون مرگ نباشد که با تمام وحشت و ترس و واهمه‫ای که در اوست به این آسانی در محیط جامعه غوغاها بپا می‫کند، و پس از ساعاتی به کلی به فراموشی سپرده شود. گویا "مرگی" که برادرم را از من ربود تنها طاعون او بود، و با من او را هیچ کاری نیست!..
فطرتی که پروردگار، آدمیت را بر آن آفریده، و از آن هیچ راه گریزی نیست! چرا که "کل نفس ذائقة الموت" ـ هر انسانی طعم مرگ را خواهد چشید
انسان هر چند مؤمن و تقی و پرهیزگار باشد باز هم از "مرگ" هراس داشته، یا حداقل آنرا نمی‫پسندد. در حدیثی قدسی آمده است که؛ پروردگار یکتا می‫فرمایند: "ما ترددت عن شیء أنا فاعله، ترددی عن نفس المؤمن؛ یکره الموت، و أکره مساءته".
« در هیچ چیزی که انجامش می‫دهم متردد نشدم مثل متردد شدنم از قبض روح بنده‫ی مؤمنم؛ چونکه او "مرگ" را نمی‫پسندد، و من ناراحتی او را نمی‫پسندم».
پس حتی مؤمنی که خداوند او را دوست دارد، به "مرگ" چندان عشق و علاقه نمی‫ورزد!
و این فطرتی است که بر آن نمی‫توان کسی را ملامت کرد. حضرت انس بن مالک از رسول اکرم (صلی الله علیه وسلم) نقل می‫کنند که ایشان فرمودند:" انسان بزرگ می‫شود، و دو عادت نیز در او رشد پیدا کرده، بزرگ و بزرگتر می‫شوند؛ عشق ورزیدن به مال و ثروت، و عشق و آرزو به عمری دراز و طولانی". ( متفق علیه)
و در روایتی دیگر از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) آمده:" قلب پیرمرد بر دو چیز جوان است؛ دوستی ورزیدن به زندگی و مال و دارائی".( به روایت امام مسلم نیشابوری)
و در روایتی دیگر آمده:"ابن آدم ـ انسان ـ پیر می‫شود در حالیکه دو چیز در او جوان می‫گردند: حرص و آز ورزیدن به مال، و آز و طمع ورزیدن به زندگی". ( به روایت امام مسلم نیشابوری)
برخی سعی می‫کنند فرهنگ نا امیدی از زندگی، یا به گونه‫ای پا نهادن بر فطرت انسانی، و تحمیل کردن "مرگ خواهی" بر خود را با حدیثی دیگر که از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) روایت شده توجیه کنند. در این حدیث آمده است:« من أحب لقاء الله أحب الله لقاءه، و من کره لقاء الله کره الله لقاءه». ـ ( آن کس که دیدار خداوند را دوست داشته باشد، خداوند دیدار او را دوست دارد. و آن کس که دیدار خداوند را دوست ندارد، خداوند دیدار او را دوست نمی‫دارد) ـ.
وقتی پیامبر خداوند این سخن گهربارشان را فرمودند. مادر مؤمنان؛ عائشه بانوی دانشمند اسلام به آن حضرت گفتند: یا رسول خدا! همه‫ی ما مرگ را نمی‫پسندیم. آن حضرت فرمودند: شما این حدیث را درست درک نکرده‫اید، منظور این است که؛ چون مرگ مؤمن فرا می‫رسد، بدو مژده‫ی رضایت و کرامت  الهی داده می‫شود. در آنهنگام برای مؤمن هیچ چیز عزیزتر از آنچه جلوی روی اوست نمی‫باشد. و او مشتاق دیدار حق می‫گردد، و حق مشتاق دیدار او. اما کافر چون مرگش فرا رسد به عذاب الهی و بازخواست او تهدید می‫گردد، و او از آنچه در راهش است نفرت می‫ورزد و دیدار خداوند را نمی‫پسندد، و خداوند نیز دیدار او را نمی‫خواهد.
و در روایتی دیگر آمده است که صحابی و شاگر رسول اکرم (صلی الله علیه وسلم)؛ حضرت ابوهریره این حدیث را که؛ خداوند مشتاق دیدار کسانی است که مشتاق دیدار اویند، و از دیدار کسانی که دیدار او را نمی‫پسندند نفرت دارد. را روایت کرد، یکی از کسانیکه در درس حضور داشتند، فورا خودش را به مادر مؤمنان رسانده گفت: ای مادر مؤمنان، ابوهریره حدیثی روایت می‫کند، که اگر راست باشد همه‫ی ما هلاک شده‫ایم!
مادر مؤمنان گفتند: هلاک بادا آنکه با سخن پیامبر خدا (صلی الله علیه وسلم) هلاک می‫گردد! چه حدیثی؟
چون آن شخص سخن رسول اکرم(صلی الله علیه وسلم) را بازگو کردند، مادر مؤمنان درستی آنرا تأیید نموده، فرمودند: ولی معنایش را پیامبر توضیح دادند، و آن چیزی نیست که شما گمان برده‫اید. رسول الله (صلی الله علیه وسلم) چنین فرمودند: آنگاه که چشمان وامانده خیره می‫شوند، سینه به نفس نفس می‫افتد، و موی بر پوست میخ می‫گردد، و انگشتان بلرزه می‫افتند. ـ یعنی لحظه‫ای که مرگ فرا رسیده پرده‫ها از جلوی دیدگان دریده شده‫اند، و پوشیده‫ها آشکار گشته‫اند و هر شخص فرشته‫های رحمت یا عذاب که برای گرفتن روح او آمده‫اند را می‫بیند ـ این حدیث از این لحظه سخن می‫گوید. و "مرگ" قبل از دیدار پروردگار متعال است.

 بی گمان با پیوند مبارک ازدواج است که زوجین از طریق مشروع در پرتو قانون الهی نسل انسانی را افزایش می دهند، و همین پیوند مشروع سبب حفاظت انسان از ارتکاب زنا، جرائم اخلاقی و آلودگی های باطنی و معنوی قرار می گیرد و جامعه انسانی را از ناهنجاری ها و آلودگی های اجتماعی پاک نگه می دارد.

به برکت پیوند مبارک ازدواج مشروع هر یک از زوجین در قبال تربیت فرزندان احساس مسئولیت نموده و معاون یکدیگر قرار می گیرند، همسر و شوهر به آرامش روحی واقعی دست می یابند، علاوه بر از بین رفتن اجنبیت و بیگانگی قبل از ازدواج، محبت و انس به یکدیگر روز به روز افزایش می یابد.

بنابراین رابطه زناشوئی با در برداشتن منافع مذکور و فوائد گوناگون دیگر از جایگاه ویژه ای در اسلام برخوردار است و دین اسلام با توصیه ها و دستورات لازم عنایت ویژه ای به تقویت و استحکام رابطه زناشوئی مبذول داشته است و گسستن این پیوند را امری منفور و مبغوض شمرده است؛ زیرا موجب حرمان از مزایای مزبور و فروپاشی کانون خانواده و تیره بختی فرزندان است، بدین جهت پیامبر رأفت و رحمت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم همواره امت خود را به برقرار نگه داشتن پیوند ازدواج و گریز از اقدام به طلاق توصیه می فرمود.

در روایتی به نقل از حضرت عبدالله بن عمرو رضی الله عنه پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید: «أبغض الحلال عند الله الطلاق» ناپسندیده ترین حلال نزد خداوند طلاق است. (سنن ابی داود، باب: فی کراهیة الطلاق.)

متاسفانه در جامعه کنونی به علت غفلت و ناآگاهی مسلمانان از دستورات اسلام در خصوص زندگی مشترک و حقوق زناشوئی و نیز بی توجهی به رهنمودهای شرع بعد از بروز اختلافات میان زوجین و عدم إعمال شیوه صحیح طلاق، کابوس وحشتناک طلاق بر بسیاری از خانواده ها سایه افکنده و موجب تیره بختی و نگون ساری آنها گشته است.

اسلام به منظور حفظ و استحکام بنیاد خانواده و جلوگیری از وقوع بحران خانمان سوز طلاق، دو نوع رهنمودها و دستورالعمل را به مسلمانان آموزش داده است. نوع اول دستورالعمل‏هایی هستند که پیش از بروز اختلاف در زندگی عادی و زناشوئی همواره باید مدنظر و مورد توجه زوجین قرار گیرند تا خللی در رابطه عاطفی و زناشوئی ایجاد نشود.

نوع دوم دستورات و توصیه های درمانی هستند که بعد از بروز اختلاف و تنش میان زوجین بایستی به کار گرفته شوند تا زندگی به حالت عادی برگشته و محبت و آرامش بر فضای خانواده حاکم شود.

در ادامه این نوشتار به بیان توصیه های پیشگیرانه و درمانی اسلام در خصوص استحکام پیوند ازدواج و از بین بردن اختلاف و نیز در پایان به بیان طلاق و شیوه صحیح و شرعی آن خواهیم پرداخت.

 

رهنمودهای اسلام در خصوص تقویت پیوند ازدواج

1- حق انتخاب همسر: از دیدگاه اسلام هر یک از مرد و زن که به سن رشد و تکلیف رسیده اند در انتخاب همسر آینده خود از آزادی کامل برخوردارند. هیچ فردی از اولیای طرفین، حتی پدر و مادر، اجازه ندارند ازدواج یا خواستگار مورد نظرشان را بر دختر یا پسر خود تحمیل کنند. ازدواجی که با آزادی و خواست دو طرف انجام گیرد قطعا موجبات استحکام و تقویت زندگی زناشوئی را به همراه دارد. پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم نکاح یکی از دختران انصاری را که پدرش با اجبار و بدون رضایت وی منعقد کرده بود مردود اعلام کرد. (مشکوة المصابیح، ص27، باب: الولی فی النکاح و إستیذان المرأة)

2- آگاهی شوهر و همسر به حقوق یکدیگر؛ خداوند در قرآن مجید می فرماید: «برای زنان است همانند حقوقی که مردان بر آنان دارند.»

3- یکی از عوامل بروز اختلاف در زندگی زناشوئی ناآگاهی از حقوق یکدیگر است که در نتیجه آن هر یکی از زوجین غافل از حقوق دیگری به مطالبه حقوق خود بسنده می کند و چه بسا فراتر از حقوق خود را نیز ادعا می کند.

4- معاشرت نیکو و اخلاق زیبا: از آنجایی که اغلب از طرف مردان اجحاف و بی عدالتی در حقوق زنان صورت می گیرد، خداوند مردان را به طور صریح دستور داده است تا با همسران خود به خوبی رفتار کنند؛ «عاشروهن بالمعروف» (بقره:228) با زنانتان به خوبی معاشرت کنید. معاشرت معروف و حسنه که در قرآن از آن تعبیر شده است، کلیه حقوق از قبیل: نفقه، مهریه، فراهم آوردن مسکن، برخورد نیکو و هر آنچه از نگاه دین، عرف و اجتماع خوب و پسندیده است را در بر می گیرد. اخلاق زیبا و نیکو نیز در تقویت رابطه زناشوئی از جایگاه ویژه ای برخوردار است و از آنجایی که این مورد یکی از موثرترین عوامل در تحکیم روابط زناشوئی و جلوگیری از ایجاد تنش در خانواده است، پیامبر نور و رحمت همواره به آن تاکید می فرمودند. در روایتی پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فردی که نسبت به خانواده اش بهتر و خوش رفتارتر را به عنوان بهترین انسان معرفی می کند. (سنن ترمذی، باب: فضل ازواج النبی صلی الله علیه وسلم) در روایتی دیگر کامل ترین انسان از نظر ایمان فردی را معرفی می کند که دارای نیکوترین اخلاق باشد. (سنن ترمذی، باب: فضل ازواج النبی صلی الله علیه وسلم)

5- یکی دیگر از عوامل ریشه دارتر شدن محبت میان زوجین اظهار محبت به یکدیگر است. در روایتی آمده است که هر گاه انسان با بنده ای محبت داشت، محبت خود را نسبت به او ابراز کند. اگر زوجین نسبت به یکدیگر اظهار محبت کنند، قطعا ریشه های محبت در دلهایشان استوارتر می گردد. در حدیث دیگری پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم می فرماید: هر آنچه در راه خدا انفاق کنید به شما اجر و پاداش می رسد، حتی لقمه ای که در دهان همسرت می گذاری برای شما اجر و صدقه محسوب می شود. (صحیح بخاری، باب: فضل النفقة علی الأهل)؛ بنابراین هر عملی که به نوعی اظهار محبت را در بر داشته باشد، علاوه بر تحکیم روابط زناشوئی، موجب اجر و ثواب نیز می باشد.

6- همکاری با همسر در کارهای خانه: گر چه وظیفه اساسی مرد انجام کارهای بیرون از خانه است، اما اگر شوهر بر حسب فرصت و توان گهگاهی در کارهای خانه با همسر شریک شود، نتائج فراوان و محبت آفرینی را به دنبال دارد. پیامبر نور و رحمت که بزرگترین الگو برای ما مسلمانان است، از خدمت خانواده و همکاری با آنها ابایی نداشت. حضرت عایشه رضی الله عنها می فرماید: پیامبر صلی الله علیه وسلم در خدمت خانواده اش بود. (صحیح بخاری، باب: "من کان فی حاجة أهله").

7- مدنظر داشتن نیکی های یکدیگر و اغماض از بدی‏ها: زندگی هیچ انسانی خالی از کاستی و اشتباه نیست. بنا بر آمیزش و ارتباط تنگاتنگ و دائمی که زوجین با یکدیگر دارند، سرزد شدن کوتاهی و اهمال در حق دیگری در پاره ای از مواقع امری عادی و اجتناب ناپذیر است. بنابراین هر گاه یکی از زوجین با چنین موردی برخورد کردند، دستور اسلام این است که از اشتباهات و نقایص یکدیگر چشم پوشی کرده و همواره نیکی‏ها و احسانات یکدیگر را به یاد بیاورند؛ زیرا اگر همواره نگاه انسان به اشتباهات و کاستی‏ها باشد، رفته رفته کوتاهی و تقصیر هر چند جزئی و اندک باشد، بزرگ جلوه می کند و بسا اوقات باعث کمرنگ شدن روابط عاطفی می گردد. خداوند متعال می فرماید: «فَإِن كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا» (پس اگر آنها (زنان) را ناپسند داشتید چه بسا که شما چیزی را ناپسند دارید و خداوند در آن خیر فراوان قرار می دهد.) [نساء: آیه 19]

با تأمل در پاره ای از رهنمودهای اسلام در خصوص تحکیم پیوند زناشوئی و جلوگیری از هر نوع تنش و اختلال در این پیوند مبارک، درمی یابیم که اسلام اهمیت بسزائی در این باره قائل شده است.

 

 

معضل "طلاق" و رهنمودهای پیشگیرانه اسلام در این مورد

یکی از معضلات بزرگ در جامعه کنونی مسلمانان این است که با بروز اندک اختلاف و تنشی میان زوجین، شوهر بدون توجه به رهنمودهای اسلام در خصوص رفع اختلاف و غافل از پیامدهای جبران ناپذیر طلاق، اقدام به طلاق می کند، که اغلب با ندامت و حسرت ابدی همراه خواهد بود. در حالی که پیش از طلاق راهکارهای متعددی جهت رفع اختلاف وجود دارد که اکنون به ذکر برخی از آنها به طور اجمال خواهیم پرداخت.

اگر عامل اصلی تنش و اختلاف "شوهر" باشد، خداوند او را به خداترسی و مراعات حقوق همسر دعوت می دهد و از ظلم و بی انصافی در حق همسر باز داشته و او را از پیامدهای ناگوار دنیوی و اخروی آگاه می سازد؛ زیرا برای یک فرد مسلمان بزرگترین عامل بازدارنده ظلم و گناه "خداترسی" است. خداوند خطاب به مردان می فرماید: «لاتضاروهن لتضیقوا علیهنّ» [طلاق: 6] به آنان (زنان) آزار و اذیت نرسانید تا آنها را در رنج و مضیقه قرار دهید. در جایی دیگر می فرماید:«وَلاَ تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لَّتَعْتَدُواْ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ» [بقره:231] آنها را با آزار و اذیت نگه ندارید تا بر آنها ستم و تعدی کنید و هر کس چنین کند بر خویشتن ظلم کرده است.

اگر شوهر توان نگهداری همسر را با کمال احترام و رعایت حقوق زناشوئی ندارد، خداوند به او دستور داده است که از دو راه یکی را انتخاب کند؛ یا با کمال احترام و با رعایت حقوق زناشوئی همسر خود را نگه دارد، یا با نیکویی و  شیوه درست او را رها کند. اگر همسر احساس کرد شوهر به هر دلیلی تمایلی به ادامه زندگی ندارد و از طرفی خود همسر خواهان جدایی از شوهر نیست، همسر می تواند با بخشیدن بخشی از حقوق واجبه خود به شوهر، رضایت او را برای ادامه زندگی جلب کند. خداوند می فرماید: «وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِن بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلاَ جُنَاْحَ عَلَيْهِمَا أَن يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الأَنفُسُ الشُّحَّ وَإِن تُحْسِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا» [نساء: 128] هر گاه همسری دید که شوهرش (خویشتن را بالاتر از او می گیرد و از انجام امور خانوادگی) سر باز می زند و (یا با او نمی سازد و از او) رویگردان است، بر هیچ یک از آن دو گناهی نیست که (بکوشند با صرف نظر کردن زن از برخی از مخارج...) میان خویشتن صلح و صفا راه بیندازند. صلح (همیشه از جنگ و جدایی) بهتر است.

اگر شوهر چنان سرکش و بی انصاف است که نه حاضر به نگهداری زن به شیوه نیکو است و نه با نیکویی زن را رها می کند، همسر می تواند در چنین شرایطی به دادگاه یا قاضی شرعی مراجعه نموده و خواهان فسخ نکاح شود. زیرا قاضی شرعی در شرایط استثنایی، بعد از تحقیق و بررسی لازم، قادر به فسخ نکاح می باشد. (معارف القرآن:2/ 563)

اگر سرکشی و نافرمانی از ناحیه زن باشد، برای اصلاح زن و رفع اختلاف، خداوند متعال راه‏کارهای متعددی را پیش روی شوهر قرار داده است، تا با بکارگیری هر یک از آنها کار به جدایی و طلاق نینجامد. نخست بایستی شوهر برای اصلاح همسر ، او را با متانت و نرمی نصیحت کند و با گفتمان و تفهیم ریشه های اختلاف را بخشکاند. اگر همسر با نصیحت و تفهیم از نافرمانی اش باز نیامد، در مرحله دوم شوهر رختخوابش را جدا کند تا همسر با مشاهده جدایی و ناراحتی شوهر و اندیشیدن در عواقب طلاق نادم شده و از سرکشی و نافرمانی بازآید. اگر همسر با این دو تنبیه شریفانه اصلاح نشد در مرحله سوم به شوهر اجازه تنبیه جسمانی در حد معمول داده شده است؛ البته چنان تنبیهی که بر جسم اثر باقی بگذارد یا منجر به شکستن اعضا شود یا اینکه بر صورت باشد، قطعا حرام و ناجایز است. گرچه راهکار سوم هنگام ضرورت و به قدر ضرورت مشروع است؛ اما پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: «مردان خوب هرگز همسرانشان را نمی زنند؛ یعنی مردان شریف از تأدیب و سزای جسمانی استفاده نمی کنند.» (معارف القرآن:2/ 400)

در پایان آیه خداوند می فرماید: در نتیجه استفاده از سه راهکار اگر همسران از شما پیروی کردند و مطیع شما شدند، برای اعمال ظلم بر آنها در پی بهانه و فرصت طلبی نباشید که بی جهت دنبال تهمت زدن و آزار رساندن زن باشید.

تا کنون دستورات و رهنمودهایی ذکر گردید که به وسیلۀ آنها اختلافات میان زوجین به طور پنهانی در خانه خاتمه یابد، اما گاهی اوقات دامنه تنش‏ها گسترده تر شده و فضای بیرون از خانه را تحت الشعاع قرار می دهد و چه بسا منجر به ایجاد اختلاف در میان دو خاندان می شود. در این صورت دستور قرآن این است که حکمرانان یا اولیای زوجین (زن و مرد) برای برقراری و ایجاد مصالحت میان زوجین، از هر جانب یک حَکَم و داور که از صفت دیانت، علم و توانایی مصالحه برخوردار باشند، مقرر کنند تا با میانجی‏گری و خیرخواهی سازش و تفاهم را میان زوجین برقرار کنند. از بیان قرآن چنین بر می آید که اگر داورها با انگیزه خیرخواهی و ایجاد مصالحت وارد عمل شوند، یاری خداوند متعال شامل حال آنها شده و سازش و موافقت میان زوجین برقرار می گردد. وظیفه داورها این است که ریشه های اختلاف میان زوجین را مورد بررسی قرار داده و با شیوه های مختلف از قبیل وعظ، نصحیت، راهنمایی و تذکرات لازم به زوجین برای ایجاد مصالحت و سازش تلاش نمایند. (معارف القرآن:2/ 400)

اگر با وجود به کارگیری راهکارهای ذکر شده هیچ امیدی برای ادامه زندگی وجود نداشت و شرایط زوجین برای تداوم زندگی زناشویی مساعد نبود، آخرین راهکار طلاق و جدایی است؛ زیرا علاوه از طلاق دو راه حل دیگر متصور است که هیچ کدام از آنها سودمند نخواهد بود؛ نخست اینکه زوجین در دایره عقد ازدواج در جوّی آکنده از اختلاف و کشمکش و عاری از هر گونه عشق و محبت، به زندگی خود ادامه دهند. پر واضح است زندگی کردن در چنین شرایطی سخت و دشوار و چه بسا غیرممکن نیز می باشد. راهکار دوم این است که زوجین بدون گسستن عقد ازدواج جدا از هم زندگی کنند، چنانکه در برخی از کشورهای اروپایی و غربی مرسوم است. مسلّم است چنین زندگی به هیچ وجه زندگی زناشویی محسوب نمی شود و زوجین به هیچ هدفی از اهداف ازدواج نایل نخواهند آمد. بنابراین شایسته ترین و سازگارترین راه حل با فطرت انسانی در چنین وضعیتی "طلاق" است که زوجین بی آنکه به یکدیگر اهانت کنند و یا تهمتی به همدیگر روا دارند، در کمال دیانت، امانت و پرداخت حقوق از یکدیگر جدا شوند و هر کدام در پی زندگی نوین و انتخاب همسر جدید باشد. خداوند به هر کدام از زوجین که با رعایت احترام و مراعات حقوق دیگری از هم جدا شوند، وعدۀ توانگری و خوشبختی داده است، آنجا که می فرماید: «وَإِن يَتَفَرَّقَا يُغْنِ اللّهُ كُلاًّ مِّن سَعَتِهِ وَكَانَ اللّهُ وَاسِعًا حَكِيمًا» [نساء:130] اگر زن و شوهر از هم جدا شوند، خداوند از رحمت بی پایان خویش هر کدام را از دیگری بی نیاز خواهد کرد و خداوند همواره گشايش‏گر و حکیم است.

پس نتیجه می گیریم که طلاق از دیدگاه اسلام یک ضرورت است نه هدف و غایت، برای گریز از ظلم و بی عدالتی است نه برای فرونشاندن عطش فزون طلبی، به منظور ساختن آینده بهتر نه برای تخریب، برای اجرای عدالت و اجتناب از ارتکاب گناه است نه برای ظلم و غوطه ورشدن در باتلاق گناه. (طلاق از دیدگاه اسلام، عبدالرشید تبریز، ص:7)

 

شیوه درست و شرعی طلاق

شیوۀ نیکو و شرعی طلاق که انسان بعد از آن نادم نخواهد شد این است که در حضور دو گواه عادل و زمانی که همسر در ایام طهر و پاکی بسر می برد و در این طهر جماعی هم صورت نگرفته است، یک طلاق بدهد و تا سپری شدن عدت انتظار بکشد و در این میان طلاق دیگری ندهد. (بدائع الصنائع:4/ 240)

شاه ولی الله دهلوی- رحمه الله- در خصوص شاهد گرفتن بر طلاق می گوید: «به دو علّت خداوند دستور به شاهد گرفتن بر طلاق داده است؛ نخست به خاطر اهتمام ورزیدن به امر ازدواج تا نظم و به هم پیوستن تدبیر منزل و از هم گسستن آن باید در مقابل مردم صورت بگیرد. دوم اینکه تا نسب‏ها مشتبه نشوند و در هم نیامیزند و زوجین بعد از آن توافق نکنند و طلاق را مهمل نسازند.» (حجة الله البالغة:2/ 240)

به محض اینکه عدّت زن به پایان رسید، از شوهر جدا می شود و اجازه دارد بعد از سپری شدن عدّت با شوهر جدیدی ازدواج کند. این روش بهترین شیوۀ طلاق دادن است، زیرا اگر زوجین پیش از سپری شدن عدت و با چشیدن تلخی فراق و جدایی، حاضر به صلح و آشتی و ادامه زندگی باشند، شوهر می تواند در عدّت بدون تجدید عقد به زن رجوع کند و بعد از سپری شدن عدّت نیز زوجین می توانند با عقد و مهریه جدید به زندگی زناشویی ادامه دهند. (بدائع الصنائع:4/ 242)

شیوه دیگر شرعی طلاق این است که با فرا رسیدن زمان پاکی بدون آنکه مجامعتی صورت بگیرد، زن را فقط یک طلاق بدهد و در طهر بعدی طلاق دوم را بدهد و در طهر و پاکی سوم طلاق پایانی و سوم را بدهد. اعمال این شیوه در صورتی است که شوهر قصد دارد زن را به طور کلی از خود جدا نموده و مغلظه نماید؛ اما باز هم شوهر بعد از طلاق اول و دوم فرصت رجوع و ادامه زندگی را دارد. (بدائع الصنائع:4/ 243)

نوعی دیگر از طلاق وجود دارد که در اصطلاح شرعی به آن "طلاق بدعت" گفته می شود و شرع به آن دستور نداده است و کسی که بدین شیوه طلاق دهد گناهکار خواهد شد. اما امروزه متأسفانه اغلب مسلمانان به علت بی توجهی و غفلت از احکام اسلامی به شیوه نادرست و بدعت طلاق می دهند که اغلب مایه حسرت و ندامت آنها خواهد شد.

 

طلاق بدعت شامل موارد زیر می باشد:

1- شوهر همسرش را با یک جمله (تو به سه طلاق یا تو را سه طلاق داده ام) و یا هر سه طلاق را در یک مجلس به صورت جداگانه چون (طلاقی، طلاقی، طلاقی) بدهد.

2- مرد زنش را در حالت حیض و عادت ماهانه طلاق بدهد.

3- مرد زنش را در طهری که با وی مقاربت نموده است طلاق بدهد. (بدائع الصنائع:4/ 253-259)

اگر چه اِعمال این شیوه ها گناه و وبال را به دنبال دارد، اما اگر کسی بدین شیوه طلاق داد، طلاق از نظر شرعی واقع می شود.

این بود پاره ای از گفتنی‏ها و رهنمودهای اسلام در خصوص پیشگیری از وقوع اختلاف و تنش میان زوجین، دستورات درمانی اسلام پس از بروز اختلافات خانوادگی، و شیوه های صحیح طلاق از دیدگاه اسلام. هر فرد مسلمان اگر به رهنمودها و دستورات اسلام در این خصوص عمل کند، زندگی سرشار از آرامش، محبت، عاطفه و عاری از هر گونه تنش و اختلاف خواهد داشت. همچنین اگر کار به طلاق و جدایی انجامد و طلاق مطابق با موازین شرعی صورت گیرد، مایه حسرت و افسوس ابدی زوجین نخواهد شد، بلکه بر حسب وعدۀ الهی آینده درخشان تری در انتظارشان می باشد. خداوند به همه مسلمانان توفیق پیروی و چنگ زدن به دستورات اسلام را در همه ابعاد زندگی و خصوصا در امور ازدواج و مسایل خانوادگی، عنایت بفرماید.

به نقل از سنى آنلاين

یک شنبه 17 دی 1391برچسب:, :: 8:34 ::  نويسنده : انجنیرعبدالحکیم احسان

   آيا موسيقى حرام است؟

اهل اسلام در سایه این دین حنیف زندگی شرافتمندانه و کریمانه ای دارند که در آن شیرینی ایمان و آسایش یقین و انس طاعت و لذت عبادت را احساس می کنند.

از سویی دیگر تعالیم این دین سدی است محکم در برابر انحرافات و هوا و هوس منحرفین که انسان را در برابر شهواتش حفظ می کند و بر غم ها و غصه ها و دردهایش غلبه می کند و به راستی چه بی نیاز است آنکه این دین را برپا دارد اگرچه فقیر باشد و چه بی چیز است آنکه به این دین پشت کند گرچه غنی باشد.

اما آنچه یک مسلمان غیور را ناراحت می کند این است که برخی از مسلمانان سعادت و سرور و شادی را در غیر دین خود می جویند و سم کشنده را به جای دارو به اشتباه گرفته و عافیت و شفا را در پیروی از شهوات و هوی و هوس می جویند.

از این دردها مشغول شدن بسیاری از مردم زمانه ما به گوش دادن آلات موسیقی است تا جایی که این عادت و مرام آنها شده و برای این کار خود به علتها و دلایل واهی و بی اساس و پوچی استناد می کنند که موسیقی را مباح قرار می دهد اما این دلایل هیچ مستند صحیحی ندارد و تنها از سوی کسانی که خود مبتلا به غنا و موسیقی اند ترویج می شود.

همینطور برخی از آنها را می بینیم که به حجت اینکه موسیقی باعث رقیق شدن احساسات و عواطف می شود! آن را ترویج می کنند و مسلما این اشتباه است چون در واقع موسیقی و غنا شهوات و اهوا را برانگیخته می کند و اگر این ادعاها کمی صحت داشت باید موسیقی باعث ترقیق عواطف و تصحیح اخلاق خود این خواننده ها می شد که انحراف اخلاقی و رفتاری بیشترشان بر کسی پوشیده نیست.

هر کس در مورد تحریم ترانه سرایی و موسیقی در شک است باید شک خود را با یقین یعنی کلام خدا و رسولش بر طرف سازد و نصوصی که در قرآن و سنت مبنی بر تحریم موسیقی وجود دارد بسیار است و برای انسان مومن تنها یک دلیل از قرآن یا سنت صحیح کافی است چه بسا که دلایل بر این حرمت بسیار باشد. الله سبحانه و تعالی در کتاب خود می گوید: {وما کان لمومن و لا مومنة إذا قضی الله و رسوله أمرا أن یکون لهم الخیرة من أمرهم و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلالا مبینا} (براي هيچ مرد و زن مومنی شایسته نیست که وقتی الله و رسولش امری را مقرر نمودند، از خودشان اختیار قبول یا رد داشته باشند، و هرآنکه از [امر] خدا و رسولش سرپیچی کند به درستی که گمراه شده است گمراهی آشکار) [احزاب/36]

به علت خطرات موسیقی و به این دلیل که یکی از اسباب فتنه مردم و و افساد آنها به خصوص جوانان است تصمیم گرفتم این تحقیق مختصر را که درباره موقف قرآن و سنت و أئمه اهل علم درمورد غنا و موسیقی است جمع آوری کنم.

این تلاشی است که هدفم از آن خدمت دین خدا و نفع رسانی به مسلمانان است. از الله سبحانه و تعالی خواستارم آن را نافع گرداند

 ادله تحریم موسیقی از قرآن کریم

الله سبحانه و تعالی می فرماید: {و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم و یتخذها هزوا اولئک لهم عذاب مهین} (و از مردم هستند کسانی که می ستاند سخند بیهوده و لغو را تا بوسیله آن گمراه کند مردم را از راه خدا و آن را به تمسخر گیرد، به درستی که برای او عذابی خوار کننده [مهیا] است) [لقمان/6]

حبر امت عبدالله بن عباس رضی الله عنه می فرماید: "لهو الحدیث همان غناست". مجاهد رحمه الله می گوید: "لهو یعنی طبل" (تفسیر طبری) همچنین حسن بصری رحمه الله می گوید: "این آیه درباره ترانه سرایی و آلات موسیقی نازل شده است" (تفسیر ابن کثیر)

ابن قیم رحمه الله می گوید: "قول صحابه و تابعین در تفسیر لهو الحدیث به غنا کافی است و این تفسیر از ابن عباس و ابن مسعود [که از بزرگان علمای صحابه هستند] به ثبوت رسیده است. ابوالصهباء می گوید از ابن مسعود درباره این فرموده الله سبحانه و تعالی پرسیدم: {ومن الناس من یشتری لهو الحدیث} گفت: "قسم به خداوند که معبودی به حق جز او نیست لهو الحدیث یعنی غنا ـ و سه بار این قسم را تکرار کرد ـ " همچنین از ابن عمر رضی الله عنهما به صحت رسیده که فرمود لهو الحدیث همان غناست" (إغاثة الهفان)

حاکم نیشابوری در مستدرک خود درباره تفسیر صحابی می گوید: "جوینده علم باید بداند که تفسیر صحابی که خود شاهد نزول وحی و قرآن بوده نزد شیخین (بخاری و مسلم) به منزله حدیث مسند است" امام ابن قیم در کتابش إغاثة اللهفان در باره این قول حاکم می گوید: "اگرچه این سخن حاکم قابل نظر است (و مطلق نیست) اما بدون شک تفسیر صحابه از تفسیر بعد از آنها مقبولتر است زیرا آنها داناترین این امت نسبت به تفسیر کلام خداوند هستند که این کتاب بر آنها نازل شد و آنها اولین کسانی هستند در این امت که مورد خطاب قرآن قرار گرفته و تفسیر آن را قولا و عملا از رسول الله صلی الله علیه و سلم فراگرفته اند و آنان فصیحان واقعی عرب اند، برای این تا جایی که امکان دارد از تفسیر آنها چشم پوشی نمی شود.

الله سبحانه و تعالی می فرماید: {و استفزز من استطعت منهم بصوتک و أجلب علیهم بخیلک و رجلک و شارکهم فی الأموال و الأولاد و عدهم و ما یعدهم الشیطان إلا غرورا} ( و از جا تکان بده هر کدام از آنها را که توانستی با صدای خود و حمله کن بر آنان با سربازان سواره و پیاده خود و شریک شو با آنان در مال ها و فرزندانشان و به آنها وعده بده، و وعده نمی دهد شیطان آنها را مگر به دروغ)[إسراء/64]

در تفسیر جلالین در تفسیر کلمه استفزز آمده است"صدایت را مخفیانه برای فراخواندن به ترانه خوانی و موسیقی و دعوت به هر معصیت دیگری به آنها برسان" همچنین ابن کثیر و طبری این قول را از مجاهد (شاگرد ابن عباس) نقل کرده اند. قرطبی در تفسیرش می گوید: "آنچه در این آیه ذکر شده دلالت بر تحریم آلات موسیقی و غنا و لهو دارد... و واجب است از هر آنچه صدای شیطان و یا فعلش است و هر آنچه آن را نیکو می داند، دوری کرد"

همچنین الله عزوجل می فرماید: {والذین لا یشهدون الزور و إذا مروا باللغو مروا کراما} (و آنانکه شاهد و ناظر تزویر و فریب نمی شوند و اگر از کنار لغو و بیهودگی عبور کنند، بزرگوارانه می گذرند) [فرقان/72]

ابن کثیر در تفسیر این آیه قولی را از محمد بن حنفیه (فرزند علی رضی الله عنه) نقل می کند که گفت: زور (تزویر، دروغ) در اینجا به معنی غنا است، همچنین قرطبی و طبری از مجاهد نقل می کنند که در مورد این آیه میگوید: {والذین لا یشهدون الزور} "یعنی : کسانی که به غنا [و موسیقی] گوش فرا نمی دهند" و در تفسیر طبری آمده است که: "ابوجعفرگفت: اصل تزویر یعنی زیبا نشان دادن یک چیز و وصف آن به خلاف صفت واقعی اش تا جایی که در شنونده توهم ایجاد می شود و آن را خلاف حقیقتش می بیند... و غنا در این وصف داخل است چون در آن مهارت آوازی [به همراه موسیقی] باعث می شود شنونده از آن خوشش بیاید و به آن گوش فرادهد" (تفسیر طبری) و همچنین امام طبری در مورد این بخش آیه: {و إذا مروا باللغو مروا کراما} می گوید: "و اگر از کنار باطل و بیهودگی گذر کنند و آن را بشنوند یا ببینند بزرگوارانه گذر می کنند که در مورد برخی از مصادیق لغو و بیهودگی عبور بزرگوارانه یعنی نشنیدن و گوش فراندادن، مانند غنا و موسیقی"

 

ادله تحریم موسیقی از سنت نبوی شریف

رسول الله صلی الله علیه و سلم می فرماید: "لیکونن من أمتی أقوام یستحلون الحر و الحریر و الخمر و المعازف..." (خواهند بود از امت من اقوامی که زنا و ابریشم و خمر و آلات موسیقی را حلال می شمارند...) [بخاری آن را بصورت معلق در صحیح خود به شماره 5590 روایت کرده و طبرای و بیهقی آن را بصورت متصل روایت کرده اند. علامه آلبانی آن را در سلسلة الصحیحة به شماره 91 صحیح دانسته است]

دو شنبه 21 فروردين 1391برچسب:, :: 22:17 ::  نويسنده : انجنیرعبدالحکیم احسان

حقوق شوهر بر زن
1 - حق مرد بر زن بسیار بزرگ است، رسول الله صلی الله علیه وسلم اهمیت آنرا در فرمایشات خود روشن کرده است. حاکم و غیره از حدیث ابوسعید روایت می‌کنند که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود : (حق الزوج علی زوجته أن لو کانت به قرحة فلحستها ما أدت حقه) «حق شوهر بر همسرش آنقدر است که اگر زخمی بر شوهرش باشد و آنرا با زبانش پاک کند باز هم حق او را ادا نکرده استم. زن خردمند و هوشیار زنی است که آنچه را خداوند و رسول او بزرگ دانسته‌اند بزرگ بداند و حق شوهرش را به خوبی ادا کند و در اطاعت از او کوشش نماید؛ چون اطاعت از شوهر موجب وارد شدن به بهشت می‌شود،
رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرماید : (إذا صلت المرأة خمسها، و صامت شهرها، و حفظت فرجها، و أطاعت زوجها، قیل لها ادخلی الجنة من أی أبوابها شئت) «اگر زن نمازهای پنجگانه را بجا آورد و روزة رمضان را بگیرد و از زنا دوری کرده و از شوهرش اطاعت کند به او گفته می‌شود از هر دری از درهای بهشت که می‌خواهی داخل شو». پس ای زن مسلمان دقت کن که چگونه پیامبر صلی الله علیه وسلم اطاعت از شوهر را از موجبات دخول به بهشت دانسته و آنرا در ردیف نماز و روزه قرار داده است، پس از او اطاعت کن و از نافرمانی او بپرهیز، چون نافرمانی از او، خشم خدای سبحان را به همراه دارد. پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌فرماید : (والذی نفسی بیده، ما من رجل یدعوا امرأته إلی فراشه فتأبی علیه إلا کان الذی فی السماء ساخطا علیها حتی یرضی عنها) مسلم.
  قسم به ذاتی که جانم در دست او است هر مردی که همسرش را به بسترش فراخواند و او سرباز زند، ذاتی که در آسمان است از او ناراضی می‌شود تا وقتی که شوهرش از او راضی شود. از جمله فرمانبرداری در معصیت این است که مثلاً هنگام آرایش برای او در کندن موی صورتت از او اطاعت کنی چون پیامبر صلی الله علیه وسلم زنی را که موی صورت زنان دیگر را می‌کند و زنی که موی صورتش کنده می‌شود را، لعنت کرده است. متفق علیه.حقوق زوجین
یا در برداشتن روسری هنگام خروج از خانه، از او اطاعت کنی؛ چراکه شوهرت دوست دارد که به زیبایی شما در میان مردم افتخار کند، پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌فرماید : (صنفان من أمتی من أهل النار لم أرهما، قوم معهم سیاط کأذناب البقر یضربون بها الناس و نساء کاسیات عاریات ممیلات،مائلات رؤسهن کأسنمة البخت المائلة، لایدخلن الجنة و لایجدن ریحها، و إن ریحها لیوجد من مسیرة کذا و کذا)مسلم. «دو دسته از امت من از اهل آتش‌اند که هنوز آنها را ندیده‌ام، دسته‌ای که شلاق‌هائی مانند دم گاو در دست دارند و با آن مردم را می‌زنند و دسته‌دی دیگر زنانی هستند که در عین اینکه لباس بر تن دارند، عریان هستند، از اطاعت خدا روی‌گردان هستند و مردم را بر این کار تشویق می‌کنند، سرهایشان را مانند کوهان شتر خرامان خمیده می‌کنند. این گروه از زنان داخل بهشت نمی‌شوند و بوی آن هم به مشامشان نمیرسند در حالی که بوی آن از فاصله فلان و فلان به مشام  میرسد همچنین بر زن حرام است که اگر شوهرش در زمان قاعدگی یا از طریق غیرمشروع قصد آمیزش جنسی با او داشت، از او اطاعت کند؛ چون پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌فرماید : (من أتی حائضا أو امرأة فی دبرها، أو کاهنا فصدقه بما یقول فقد کفر بما أنزل علی محمد)ترمذی «هر کس در زمان قاعدگی یا از غیر محل نسل با همسرش آمیزش کند یا نزد کاهنی برود و آنچه را (کاهن) می‌گوید تصدیق کند، به آنچه بر محمد صلی الله علیه وسلم نازل شده کافر شده است».
زن همچنین باید در رفتن به میان مردان و اختلاط و دست دادن با آنان از اطاعت شوهرش اجتناب کند، چون خداوند متعال می‌فرماید :
( وَ إَذا سَألتُمُوهُنَّ مَتَاعاً فَسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ) (احزاب : 53)
«هنگامی که از آنان چیزی از وسایل منزل خواستید از پس پرده از ایشان بخواهید»
و پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌فرماید : (إیاکم و الدخول علی النساء، قیل یا رسول الله : أفرأیت الحمو – و هو قریب الزوج کأخیه و ابن أخیه و عمه و ابنعمه و نحوهم – قال : الحموالموت) متفق علیه .«از داخل شدن بر زنان بپرهیزید، گفته شد ای رسول خدا! نظرت درباره حمو (نزدیکان شوهر مانند برادر و پسر برادر و عمو و پسر عمو و مانند آنها) چیست؟ فرمود : حمو مرگ است.
پس هر چیزی را که مخالف شرع پروردگار است بر این قیاس کن، لذا به آنچه تو را به اطاعت از همسرت مجبور می‌کند فریب مخور، بطوریکه در گناه هم از او پیروی کنی، چون اطاعت در معروف است، و در نافرمانی خالق نباید از مخلوق پیروی شود.
2 - حق دیگر شوهر بر همسرش این است که ناموس او را حفظ و از شرف خود مواظبت کند، و از مال و فرزندان و دیگر شئونات منزل همسرش پاسداری نماید. به دلیل فرموده الله متعال
( فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلغَیبِ بِمَا حَفِظَ اللهُ ( (نساء : 34)
پس زنان صالح آنانی هستند که فرمانبردار (اوامر خدا و مطیع دستور شواهران خود) بوده و اسرار (زناشویی) را نگه می‌دارند چراکه خداوند به حفظ (آنها) دستور داده است
و پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌فرماید : (والمرأة راعیة فی بیت زوجها و مسئولة عن رعیتها وزن در خانه شوهرش نگهدار و در برابر زیردستانش مسئول
 3 - حق دیگرمرد بر زن آن است که زن خود را برای شوهرش بیاراید و همیشه در رویش بخندد و عبوس نباشد و خودش را طوری نشان ندهد که شوهرش از او بدش بیاید، طبرانی از حدیث عبدالله بن سلام روایت کرده که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود : (خیر النساء من تسرک إذا أبصرت، و تعطیک إذا أمرت، و تحفظ غیبتک فی نفسها و مالک) «بهترین زنان زنی است که وقتی به او نگاه می‌کنی، تو را خوشحال ووقتی که به او امر می‌کنی تو را اطاعت کند و در غیاب تو حافظ خود و مال شما باشد
بسی جای تعجب است که زن در خانه خود و در کنار همسرش به خودش نرسد، ولی هنگام خارج شدن از خانه در آراسته کردن خود مبالغه کند بطوریکه در مورد او این گفته صادق است که : (میمون خانه وآهوی خیابان) است پس ای بنده خدا! درباره خود و شوهرت از خدا بترس که شوهرت مستحق‌ترین مردم به زینت و آرایش تو است، و پرهیز کن از اینکه خود را برای مردان نامحرم بیارایی؛ چون این کار نوعی بی‌حجابی و حرام است.
 4 - حق دیگر مرد بر همسرش آن است که در خانه بماند و بدون اجازه شوهرش خارج نشود حتی اگر برای رفتن به مسجد باشد. به دلیل فرموده الله جل جلاله :
( وَ قَرنَ فِی بُیوتِکُنَّ ) (احزاب : 33)
«و در خانه‌هایتان بمانید»
 5 - یکی دیگر از حقوق مرد بر زن اینست که بدون اجازه شوهرش کسی را به خانه راه ندهد، به دلیل فرموده پیامبر صلی الله علیه وسلم : (فحقکم علیهن ألا یوطئن فرشکم من تکرهون، و لایأذن فی بیوتکم لمن تکرهون) «حق شما بر زنانتان این است که ناموستان را حفظ کنند و کسی را که دوست ندارید به خانه‌هایتان راه ندهند»
 6 - حق دیگر مرد بر زن آن است که از دارایی شوهرش مواظبت کند و بدون اجازه او آن را صرف نکند، به دلیل فرموده پیامبر صلی الله علیه وسلم: (ولاتنفق امرأة شیئا من بیت زوجها، إلا بإذن زوجها، قیل و لا الطعام؟ قال : ذلک أفضل أموالنا)ابوداود «زن نباید از مال شوهرش مصرف کند، مگر اینکه شوهرش به او اجازه دهد، گفته شد حتی غذا؟ فرمود : آن بهترین اموالمان است».
بلکه حق شوهر بر همسرش این است که حتی از مال شخصی خود هم بدون اجازه شوهرش مصرف نکند. به دلیل فرموده پیامبر صلی الله علیه وسلم : (لیس للمرأة أن تنتهک شیئا من مالها إلا بإذن زوجها) «زن نمی‌تواند در مال خودش تصرف کند مگر به اجازه شوهرش».
 7 - حق دیگر مرد بر زن آن است که در حضور شوهرش روزه سنت نگیرد مگر اینکه به او اجازه دهد؛ به دلیل فرموده پیامبر صلی الله علیه وسلم : (لایحل للمرأة أن تصوم و زوجها شاهد إلا بإذنه)بخاری «جایز نیست که زن در حضور شوهرش روزه بگیرد مگر به اجازه او ».      8 - حق دیگر مرد بر زن آن است که وقتی زن از مال خود برای خانه یا فرزندانش مصرف می‌کند بر شوهرش منت نگذارد چون منت نهادن اجر و پاداش را از بین می‌برد، خداوند متعال می‌فرماید :
( یا أیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَتُبطِلُوا صَدَقَاتِکُم بِالمَنِّ وَ اَلأذَی) (بقره : 264)
ای کسانی که ایمان آورده‌اید بذل و بخششهای خود را با منت نهادن و آزار رساندن پوچ و تباه نسازید.
 9 - حق دیگر مرد بر زن آن است که به کم راضی شود و به آنچه موجود است قناعت کند و چیزی را که خارج از توان شوهرش است از او نخواهد، الله  متعال می‌فرماید :
 لِینفِق ذُو سَعَة مِن سَعَتِهِ وَ مَن قُدِرَ عَلَیهِ رِزقُهُ فَلِینفِق مِمَّا آتَاهُ اللهُ لاَیکَلُف اللهُ نَفساً إِلاَّ مَا آتَاهَا سَیجعَلُ اللهُ بَعدَ عُسرٍ یسراً
آنان که دارا هستند از داریی خود (برای زن شیرده به اندازه توان خود) خرج کنند و آنان که تنگ دست هستند از چیزی که خدا برا یشان داده است، خرج کنند. خداوند هیچ کسی را جز بدان اندازه که بدو داده است مکلف نمی‌سازد، خداوند بعد از سختی و ناخوشی، گشایش و خوشی پیش می‌آورد.
 10 - حق دیگر مرد بر زن آنست که فرزندانش را به خوبی تربیت کند و در حضور شوهرش از فرزندانش ناراحت نشود و بر آنها دعای شر نکند و آنها را دشنام ندهد چون این کار باعث ناخرسندی شوهرش می‌شود. پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌فرماید : (لاتؤذی امرأة زوجها فی الدنیا إلا قالت زوجته من الحور العین : لاتؤذیه قاتلک الله، فإنما هودخیل عندک یوشک أنیافرقک إلینا)ترمذی «هرزنی که شوهرش را در دنیا اذیت کند، همسرش از حوریان بهشتی می‌گوید : خدا ترا بکشد او را اذیت نکن، او موقتاً نزد تو است و پس از اندکی تورا ترک می‌کند و به سوی ما می‌آید».
 11 - حق دیگر مرد بر زن آن است که با پدر و مادر شوهر و نزدیکان او خوش برخورد باشد؛ زیرا زنی که با پدر ومادر و نزدیکان شوهرش بدی کند در واقع به شوهرش بدی کرده است.
 12 - حق دیگر مرد بر زن آن است که هرگاه شوهرش او را به بستر خودش فراخواند، امتناع نورزد، به دلیل فرموده پیامبر صلی الله علیه وسلم : (إذا دعا الرجل امرأته إلی فراشه فلم تأته فبات غضبان علیها لعنتها الملائکة حتی تصبح)متفق علیه. «هرگاه مرد از همسرش خواست تا در بسترش حاضر شود و همسرش امتناع ورزید و شوهرش از او خشمگین شد، ملائکه تا صبح او را لعنت می‌کنند». و در حدیثی دیگر می‌فرماید : (إذا دعا الرجل زوجته لحاجته فلتأته و إن کانت علی التنور)ترمذی. «هرگاه مرد همسرش را برای نیازش فرا خواند، باید نزد او برود اگرچه بر تنور باشد (مشغول پخت و پز باشد.)
 13 - حق دیگر مرد بر زن آن است که از افشای اسرار خانوادگی خودداری کند. از مهمترین اسراری که زنان در پوشیده نگه داشتن آن سهل انگاری می‌کنند و آنرا فاش می‌کنند اسرار بستر و کارهایی است که زن و مرد در بستر انجام می‌دهند، در حالیکه پیامبر صلی الله علیه وسلم از این کار نهی کرده است : از اسماء بنت یزید(رض) روایت است که گفت : نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم بودم و زنان و مردانی هم دور او نشسته بودند پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود : (لعل رجلا یقول ما یفعل بأهله، و لعل امرأة تخبر بما فعلت مع زوجها، فأرم القوم، فقلت إی و الله یا رسول الله، إنهن لیفعلن و إنهم لیفعلون، فقال صلی الله علیه وسلم : فلا تفعلوا، فإنما مثل ذلک کمثل شیطان لقی شیطانة فی طریق فغشیها و الناس ینظرون). «شاید در میان شما مردی باشد که آنچه را با زنش انجام داده بگوید، و یا زنی باشد که آنچه را با شوهرش انجام داده تعریف کند!؟ مردم ساکت شدند، گفتم : به خدا قسم ای رسول الله! زنان این کار را می‌کنند و مردان هم این کار را می‌کنند، پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود : این کار را نکنید چون این کار مانند کار شیطان نری است که شیطان ماده‌ای را در راه می‌بیند و در حالیکه مردم به آنها نگاه می‌کنند با او آمیزش می‌کند.
 14 - حق دیگر مرد بر زن آن است که بر تداوم و گذراندن زندگی با او حریص باشد و بی‌مورد از او تقاضای طلاق نکند. از ثوبان روایت است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود : (أیما امرأة سألت زوجها الطلاق من غیر ما بأس فحرام علیها رائحة الجنة) صحیح : [الإرواء 2035]،. «هر زنی که بدون سبب از شوهرش تقاضای طلاق کند، بوی بهشت بر او حرام است». و در حدیثی دیگر می‌فرماید : (المختلعات هن المنافقات)ترمذی «زنانی که خلع می‌کنند (تقاضای طلاق می‌کنند) منافق‌اند».

 

دو شنبه 21 فروردين 1391برچسب:, :: 11:56 ::  نويسنده : انجنیرعبدالحکیم احسان

بسيارى از اوقات افرادى را مى ‌بينيم كه از كمبود وقت مينالند و مى ‌گويند: «اى كاش شبانه ‌روز به جايى24 ساعت,48 ساعت مى ‌بود. كارها زياد است و اين تعداد محدود ساعات براى انجام اين همه كار كفايت نمى ‌كند.» اين ممكن است كه يك حقيقتِ موجود باشد اما درست نيست. ما مسلمانان معتقديم كه خداوند همه چيز را به حد وفور آفريده‌ است رزق و روزى، وقت و … و توازن و تعادل در ميان نظام هستى، انسان و حيات قرار داده‌است و نبودن اين توازن سبب فساد مى ‌شود.
انسان داراى وقت كافی براى انجام تمامى  كارهايش مى ‌باشد اما نياز به تنظيم وقت دارد. در صورت عدم تنظيم وقت، مسؤول اصلى عدم اجراى كارها خود اوست. كسى كه به حيات انسان مسلمان مينگرد و ملاحظه مى‌كند كه فرد مسلمان در باب تنظيم وقت، بسيار موفق است. چون مى ‌بيند مسلمان بر خود واجب كرده كه در فلان ساعت بيدارمى‌شود، در پنج وقت مشخص و متوالی نماز بخواند و در ساعت مشخصى به انجام كارهايش بپردازد.


مسلمانِ فهميده هرگز بيكار نيست. امام بيهقى از عبدالله‌ بن زبير روايت كرده كه گفته‌است: «بدترين چيز در دنيا بيكارى است.» و علامه مناوى در كتاب فيض القدير در اين مقوله شرحى دارد كه مى‌گويد: «انسان وقتى بيكار باشد دلش به چيز مباحى مشغول ميشود لذا در ظاهر فارغ و بيكار است اما در درون فارغ نيست بلكه شيطان در دل او آشيانه ميكند و سپس به تخم‌گذارى پرداخته و در نهايت شياطين سر از تخم بيرون مياورند و تكثير نسل شيطان از هر نسلى سريع ‌تر صورت مى‌گيرد”.
عمربن خطاب(رضي الله ‌عنه) وقتى كسی را ميديد مى‌ پرسيد: «كاری دارد؟ شغلى دارد؟» وقتى كه گفته‌ ميشد خير. بيكار است آن شخص از لحاظ شخصيتى در نظر عمر فاروق (رضي الله ‌عنه) بي ارزش ميشد.
مرد عمل كسی است كه بر وقتش حريص است و در دفترچه يادداشت خود قرارهايش را مينويسد. در ابتدای روز ميتواند به تو بگويد كه در فلان ساعت با فلانی قرار دارد و در فلان ساعت و … و در ماه آينده فلان كار را ميكند. اين تصوير يك انسان منظم در وقت است. چون وقت از ديدگاه او يعنی تجارت و كسب مال.

انسان مسلمان آگاه، دارای وقتی منظم مى ‌باشد و وقت از نظر او حيات است. توجه به ارزش وقت و التزام به آن و مشخص نمودن ارزش وقت از عناصر پيشرفت يا عدم پيشرفت ملت‌هاست. هنگامى  كه ملتی تنبل و تن‌ پرور را مى ‌بينيد كه جوانان و پيرانش در كوچه ‌ها و خيابان‌ ها سرگردان هستند يا در قهوه ‌خانه ‌ها وقت ‌كشی ميكنند و نميدانند براى چه آمده‌اند و چه كار كنند؟ شب ‌هايشان سپری ميشود، هدفی را از حيات نميشناسند و كمترين اراده‌ا‌ی ندارند كه به آن ‌ها جهت ببخشد.
انسان متمدنی كه ارزش خود و وقتش را ميتواند معجزه بيافريند. جاپان را مى ‌بينيد كه زمان را كوتاه ميكند و از گوشه عزلت بيرون آمده و در طى10 سال به يكی از پيشرفته ‌ترين و مترقيترين كشورهای صنعتی تبديل ميشود و راهی را كه اروپاييان صدساله پيمودند جاپانی‌ها در مدت10 سال طی كردند. آيا جاپانى ‌ها خوابيدند و تن ‌پروری كردند؟ يا اين كه شب را به روز متصل كرده و از دقايق عمرشان حداكثر استفاده را كردند و بدين ترتيب صاحب شأن و منزلت گشتند. پس ماداميكه جاپانى‌ ها كه اهل شرك و بت ‌پرستی هستند، توانستند چنين كاری بكنند چرا مسلمانان كه صاحب برنامه‌ ای
ربانی هستند از انجام چنين كارهايى باز بمانند؟!

دو شنبه 21 فروردين 1391برچسب:, :: 11:26 ::  نويسنده : انجنیرعبدالحکیم احسان

انسان یک مخلوق اجتماعی است و همین صفت اجتماعیت است که نمی گذارد یک انسان از چشم هم نوعان خود دور، در گوشه و کناری زندگی کند.

انسان ها با وجود صفت اجتماعی بودن، در رابطه با همنوعان خود مختلف می باشند، کسانی است که نشست و برخاست زیادش او را با مردم نزدیک ساخته است و کسانی هم وجود دارند که با احدی سروکار ندارند.

هر فرد جامعه به اندازه ی رابطه اجتماعی که دارد، تأثیر دیگران را می پذیرد و همچنان تأثیر شخصیت خود را بر دیگران میگذارد.

گروه از علماء گفته اند:
جز با این اشخاص دوستی مکن: شخصی که از آن چیزی بیاموزی و نفعش به تو برسد و یاهم شخصی که به آن بیاموزانی و نفعت به او برسد، از دوستی شخص سوم درحذر باش!

حالا پرسش مطرح می شود که با چه کسانی رابطه داشته باشیم تا تأثیر نیک آنها راگرفته و یک فرد مفید در جامعه ببار آئیم؟

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ

دوستان عزیز به سایت من خوش آمدید مبایل 0797909013 abdulhakimehsan@yahoo.com دوستان عزیز! اگرمیخواهید اشعار،مقاله،مطالب فرهنگی،هنری ودینی تان درین سایت به نشر برسد ابتدا عضویت سایت را حاصل نمائید وبعدا میتوانید مطالب تان را با آدرس این سایت ارسال نمائید. مطالب ارسالی شما بعدازچیک به نشر خواهید رسید.
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عصر بی استاد و آدرس hakimehsan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 22
بازدید دیروز : 58
بازدید هفته : 102
بازدید ماه : 147
بازدید کل : 61104
تعداد مطالب : 78
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



parsskin go Up

parsskin go Up

.