عصر بی استاد
سایت علمی ،فرهنگی،هنری وکمپیوتر
 
یک شنبه 24 دی 1391برچسب:, :: 4:3 ::  نويسنده : انجنیرعبدالحکیم احسان

سبوسک سر در حقیقت حجرات مرده سطح جلد سر میباشند این حجرات که بصورت متداوم تکثر نموده  به پختگی رسیده میریزند ولی قابل دید نمیباشند در یک تعداد حالات رشد حجرات جلد سر سریع بوده و سبب میشود تا این حجرات قبل از ینکه به پختگی برسند بشکل کتله یی ازحجرات از سطح جلد جدا گردیده وبشکل سبوسک سر قابل دید گرد این حالات شامل امراضی چون پسوریازس، سبوریک درماتیت و غیره  یااینکه خشکی زیاد جلد سر نزد کسانی که جلد خشک دارند سبب این حالت میگردد سبوسک سر بیماری بسیار معمول جلدی است که تقریبا تمام مردم را دریکی از مراحل  زندگی شان بدون در نظر گرفتن سن  یا قومیت مصاب میسازد. سبوسک  سر نه تنها بالای جلدی سر تاثیر می گذارد،
بلکه گوشها، ابرو، اطراف بینی، ریش، و بدرجات کمتر بخشی از قفسه سینه را نیز میتواند در برگیرد. سبوسک سر می تواند تمام نواحی مو دار و یا یک منطقه بسیار کوچک را با فولیکول های مو متاثر سازد. نام های دیگر سبوسک سر، درماتیت سبورئیک یا سبوره است.
سبوسک سر در تمام سنین از نوزادی تا سنین کهولت  دیده می شود. در مراحل ابتدایی، سبوسک سر معمولا به عنوان"کلاه گهواره".  شناخته شده است.  و در سال های نوجوانی از آن به نام "dandruff" یاد  شده است. برخی از مردم به سادگی بیشتر مستعد ابتلا به سبوسک سر نسبت به  دیگران میباشند. اما یکتعداد دیگر اشخاص مصاب سبوسک سر بصورت دوره یی گردیده و بدون تداوی بهبود میابند در حالیکه در یک تعداد واقعات بهبودی  سبوسک سر ضرورت به تداوی منظم میداشته باشد.
سبوسک سر بدونوع است
سبوسک سر خشک
این دسته سبوسک سر قابل دید به شکل لایه‌هایی از جلد سر می‌باشند. سفید، مسطح، و به آسانی جدا شونده هستند. بیشتر کسانی که به این نوع سبوسک سردچار می‌شوند موهای خشک دارند. در بیشتر موارد سبب خارش نگردیده اما در تعداد کمی از اشخاص مصاب  خارش آزار دهنده‌ای می‌شوند و خاراندن آن٬ روند افزایش و تکثیرشان را تندتر می‌کند. همچنین خارش آنها سبب ملتهب شدن جلد سر و تلاش بیشتر جلد برای نوسازی و درنتیجه افزایش سبوسک سرمی‌شود. این نوع سبوسک سر بیشتر در ر فصل خزان و زمستان و در هوای خشک و سرد دیده  میشود و شستن بیشتر سر سبب بیشتر شدن سبوسک میگردد.
سبوسک چرب
ذرات بزرگتر و کمی زرد رنگتر هستند. به صورت ذرات چربی به جلد سر چسبیده و جدا کردن آنها سخت تر و باعث زخم‌شدن می‌شود.سبب احساس خارش زیادی می‌شوند و اغلب همراه با  ریزش مو می‌باشند و با توجه به این نکته از خارش سر در سبوسک سرچرب باید اکیداً پرهیز شود.
 بسیاری از افراد هیچ علامه ای در جلدی سر ندارند ، اما به سادگی شکایت از ریختن سبوسک های سفید بر روی شانه های خود، به خصوص بر روی لباس تیره  مینمایند. موارد پیشرفته تر ممکن است با خارش شدید، سوزش ، سرخی والتهاب سر همراه باشد.
برخی افراد بیشتر مستعد ابتلا به سبوسک سر میباشند که بشکل متکرر و دوامدار سیر نموده  و دروه های تشدید و تخفیف مرض مرض شامل میباشد. اگر چه این حالت قابل در مان قطعی نمیباشد اما مراقبت و بهداشت منظم موها این حالت را تا حدود زیادی کنترول مینماید.
سبوسک شدید یک بیماری بسیار دشوار و خسته کننده است. درمان ترکیبی مداوم، استفاده  از شامپو های مناسب  ، شستشوی منظم  و استعمال کرم ها و لوشن ها ممکن است لازم باشد تا برای درمان موارد مقاوم بکار رود. به طور کلی، درمان سبوسک سر بسیار مطمین و موثر است.
علت سبوسک سر، ناشناخته است. علل احتمالی آن  عبارتند از: افزایش تولید چربی جلد، جلد چرب، افزایش ترشحات جلد و افزایش تعداد ایست های نرمال جلد میباشد.
مشخص نشده که باکتری ها علت سبوسک سر باشد. سبوسک سر یک انتان قارچی نیست وبالاخره سبوسک سر بیماری ساری نیست.
سبوسک سرنیز ممکن است از  باعث نظافت خراب کم شستن مو های سر ویا استعمال شامپو های نا مناسب نیز بمیان آید و یا شدیدتر گردد.. سیستم معافیتی بدن نیز ممکن است درایجاد سبوسک سررول داشته است. اگرچه سبوسک خفیف سر یک بیماری بسیار شایع در بسیاری از افراد با سیستم معافیتی  طبیعی میباشد  سبوسک سر شدید  در افراد مبتلا به بیماری های مزمن مانند بیماری پارکینسون و یا نقص سیستم معافیتی یای دفاعی عضویت  HIV / AIDS شایع تر است
محرک های معمول سبوسک سرسر (عواملی که ممکن است سبب  بدتر شدن سبوسک سر ) عبارتند از:
افزایش تولید چربی جلد سر
جلد های چرب
جلد بسیار خشک
تعرق
بهداشت ضعیف
آب و هوا (گرم و مرطوب، یا سرد و خشک)
شستن ندرت و یا شامپوی نامناسب
مخمر فنگسی یا  malasazia yests
ضعف سیستم معافیتی
بیماری های مزمن
استرس عاطفی یا روانی
سبوسک سر همراه با امراض دیگر
سبوسک سر میتواند گاهی با امراضی چون پسوریازس،  pityriasis rubra pilaris, Parkinson disease و HIV  همراه باشد.
تداوی
استعمال منظم شامپوی مناسب به حالت مو ها ، مراقبت منظم و مراعات نموده حفظ الصحه موها،تغذی مناسب و دوری از تشویش و تنش های روانی میتوانند در کنترول و بهبود سبوسک سر بسیار مفید باشند.
استعمال شامپوی های زینک پیریتون، کتوکونازول و سلنیوم سلفاید میتوانند در کنترول سبوسک سر نزد کسانی که جلد چرب دارند مفید باشد. استعمال روعن های موی نزد کسانی که جلد خشک دارند میتوانند در کنترول سبوسک همراه با استعمال شامپو های فوق موثر باشند. در حالات پیشرفته بعضی از دواهای موضعی که مربوط به گروپ دوایی سترویید میشوند شاید توسط متخصصین جلدی توصیه گردد همچنان دواهای ضد فنگس بشکل خوراکی و استعمال موضعی آن نیز شامل تداوی سبوسک سر میباشند

جمعه 22 دی 1391برچسب:, :: 5:42 ::  نويسنده : انجنیرعبدالحکیم احسان

 انسان پس از عمری طولانی از کش مکش با حقایق طبیعت، توانسته بر بسیاری از مشکلات و سد راههایی که زندگی را بر او تلخ و ناگوار می‫کرد فائق آید، و با کشف اکسیری، سعادتی برای خود مهیا کند؛ از کنه بسی عجائب سردرآورده، در فضای خارجی سر به سقف آسمان مالیده، برخی کواکب و نجوم را تسخیر نموده، و در فضای داخلی با یک قرص کوچک کمر بیماریهای کشنده‫ای را شکسته، و با یک داروئی ناچیز بدترین دردها را خاموش کرده، ولی هرگز نتوانسته برای "مرگ"؛ این حقیقت انکار ناپذیر و تلخ زندگی داروئی و اکسیری بیابد..
مرگ!.. ناقوس خاموشی.. و خط پایان زندگی.. بومی که بر در هر خانه‫ای خواهد نشست.. حقیقتی که هیچ کس را توان انکار یا فرار از آن نیست.. شاید در دنیا هیچ حقیقتی چون مرگ نباشد که با تمام وحشت و ترس و واهمه‫ای که در اوست به این آسانی در محیط جامعه غوغاها بپا می‫کند، و پس از ساعاتی به کلی به فراموشی سپرده شود. گویا "مرگی" که برادرم را از من ربود تنها طاعون او بود، و با من او را هیچ کاری نیست!..
فطرتی که پروردگار، آدمیت را بر آن آفریده، و از آن هیچ راه گریزی نیست! چرا که "کل نفس ذائقة الموت" ـ هر انسانی طعم مرگ را خواهد چشید
انسان هر چند مؤمن و تقی و پرهیزگار باشد باز هم از "مرگ" هراس داشته، یا حداقل آنرا نمی‫پسندد. در حدیثی قدسی آمده است که؛ پروردگار یکتا می‫فرمایند: "ما ترددت عن شیء أنا فاعله، ترددی عن نفس المؤمن؛ یکره الموت، و أکره مساءته".
« در هیچ چیزی که انجامش می‫دهم متردد نشدم مثل متردد شدنم از قبض روح بنده‫ی مؤمنم؛ چونکه او "مرگ" را نمی‫پسندد، و من ناراحتی او را نمی‫پسندم».
پس حتی مؤمنی که خداوند او را دوست دارد، به "مرگ" چندان عشق و علاقه نمی‫ورزد!
و این فطرتی است که بر آن نمی‫توان کسی را ملامت کرد. حضرت انس بن مالک از رسول اکرم (صلی الله علیه وسلم) نقل می‫کنند که ایشان فرمودند:" انسان بزرگ می‫شود، و دو عادت نیز در او رشد پیدا کرده، بزرگ و بزرگتر می‫شوند؛ عشق ورزیدن به مال و ثروت، و عشق و آرزو به عمری دراز و طولانی". ( متفق علیه)
و در روایتی دیگر از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) آمده:" قلب پیرمرد بر دو چیز جوان است؛ دوستی ورزیدن به زندگی و مال و دارائی".( به روایت امام مسلم نیشابوری)
و در روایتی دیگر آمده:"ابن آدم ـ انسان ـ پیر می‫شود در حالیکه دو چیز در او جوان می‫گردند: حرص و آز ورزیدن به مال، و آز و طمع ورزیدن به زندگی". ( به روایت امام مسلم نیشابوری)
برخی سعی می‫کنند فرهنگ نا امیدی از زندگی، یا به گونه‫ای پا نهادن بر فطرت انسانی، و تحمیل کردن "مرگ خواهی" بر خود را با حدیثی دیگر که از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) روایت شده توجیه کنند. در این حدیث آمده است:« من أحب لقاء الله أحب الله لقاءه، و من کره لقاء الله کره الله لقاءه». ـ ( آن کس که دیدار خداوند را دوست داشته باشد، خداوند دیدار او را دوست دارد. و آن کس که دیدار خداوند را دوست ندارد، خداوند دیدار او را دوست نمی‫دارد) ـ.
وقتی پیامبر خداوند این سخن گهربارشان را فرمودند. مادر مؤمنان؛ عائشه بانوی دانشمند اسلام به آن حضرت گفتند: یا رسول خدا! همه‫ی ما مرگ را نمی‫پسندیم. آن حضرت فرمودند: شما این حدیث را درست درک نکرده‫اید، منظور این است که؛ چون مرگ مؤمن فرا می‫رسد، بدو مژده‫ی رضایت و کرامت  الهی داده می‫شود. در آنهنگام برای مؤمن هیچ چیز عزیزتر از آنچه جلوی روی اوست نمی‫باشد. و او مشتاق دیدار حق می‫گردد، و حق مشتاق دیدار او. اما کافر چون مرگش فرا رسد به عذاب الهی و بازخواست او تهدید می‫گردد، و او از آنچه در راهش است نفرت می‫ورزد و دیدار خداوند را نمی‫پسندد، و خداوند نیز دیدار او را نمی‫خواهد.
و در روایتی دیگر آمده است که صحابی و شاگر رسول اکرم (صلی الله علیه وسلم)؛ حضرت ابوهریره این حدیث را که؛ خداوند مشتاق دیدار کسانی است که مشتاق دیدار اویند، و از دیدار کسانی که دیدار او را نمی‫پسندند نفرت دارد. را روایت کرد، یکی از کسانیکه در درس حضور داشتند، فورا خودش را به مادر مؤمنان رسانده گفت: ای مادر مؤمنان، ابوهریره حدیثی روایت می‫کند، که اگر راست باشد همه‫ی ما هلاک شده‫ایم!
مادر مؤمنان گفتند: هلاک بادا آنکه با سخن پیامبر خدا (صلی الله علیه وسلم) هلاک می‫گردد! چه حدیثی؟
چون آن شخص سخن رسول اکرم(صلی الله علیه وسلم) را بازگو کردند، مادر مؤمنان درستی آنرا تأیید نموده، فرمودند: ولی معنایش را پیامبر توضیح دادند، و آن چیزی نیست که شما گمان برده‫اید. رسول الله (صلی الله علیه وسلم) چنین فرمودند: آنگاه که چشمان وامانده خیره می‫شوند، سینه به نفس نفس می‫افتد، و موی بر پوست میخ می‫گردد، و انگشتان بلرزه می‫افتند. ـ یعنی لحظه‫ای که مرگ فرا رسیده پرده‫ها از جلوی دیدگان دریده شده‫اند، و پوشیده‫ها آشکار گشته‫اند و هر شخص فرشته‫های رحمت یا عذاب که برای گرفتن روح او آمده‫اند را می‫بیند ـ این حدیث از این لحظه سخن می‫گوید. و "مرگ" قبل از دیدار پروردگار متعال است.

 بی گمان با پیوند مبارک ازدواج است که زوجین از طریق مشروع در پرتو قانون الهی نسل انسانی را افزایش می دهند، و همین پیوند مشروع سبب حفاظت انسان از ارتکاب زنا، جرائم اخلاقی و آلودگی های باطنی و معنوی قرار می گیرد و جامعه انسانی را از ناهنجاری ها و آلودگی های اجتماعی پاک نگه می دارد.

به برکت پیوند مبارک ازدواج مشروع هر یک از زوجین در قبال تربیت فرزندان احساس مسئولیت نموده و معاون یکدیگر قرار می گیرند، همسر و شوهر به آرامش روحی واقعی دست می یابند، علاوه بر از بین رفتن اجنبیت و بیگانگی قبل از ازدواج، محبت و انس به یکدیگر روز به روز افزایش می یابد.

بنابراین رابطه زناشوئی با در برداشتن منافع مذکور و فوائد گوناگون دیگر از جایگاه ویژه ای در اسلام برخوردار است و دین اسلام با توصیه ها و دستورات لازم عنایت ویژه ای به تقویت و استحکام رابطه زناشوئی مبذول داشته است و گسستن این پیوند را امری منفور و مبغوض شمرده است؛ زیرا موجب حرمان از مزایای مزبور و فروپاشی کانون خانواده و تیره بختی فرزندان است، بدین جهت پیامبر رأفت و رحمت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم همواره امت خود را به برقرار نگه داشتن پیوند ازدواج و گریز از اقدام به طلاق توصیه می فرمود.

در روایتی به نقل از حضرت عبدالله بن عمرو رضی الله عنه پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید: «أبغض الحلال عند الله الطلاق» ناپسندیده ترین حلال نزد خداوند طلاق است. (سنن ابی داود، باب: فی کراهیة الطلاق.)

متاسفانه در جامعه کنونی به علت غفلت و ناآگاهی مسلمانان از دستورات اسلام در خصوص زندگی مشترک و حقوق زناشوئی و نیز بی توجهی به رهنمودهای شرع بعد از بروز اختلافات میان زوجین و عدم إعمال شیوه صحیح طلاق، کابوس وحشتناک طلاق بر بسیاری از خانواده ها سایه افکنده و موجب تیره بختی و نگون ساری آنها گشته است.

اسلام به منظور حفظ و استحکام بنیاد خانواده و جلوگیری از وقوع بحران خانمان سوز طلاق، دو نوع رهنمودها و دستورالعمل را به مسلمانان آموزش داده است. نوع اول دستورالعمل‏هایی هستند که پیش از بروز اختلاف در زندگی عادی و زناشوئی همواره باید مدنظر و مورد توجه زوجین قرار گیرند تا خللی در رابطه عاطفی و زناشوئی ایجاد نشود.

نوع دوم دستورات و توصیه های درمانی هستند که بعد از بروز اختلاف و تنش میان زوجین بایستی به کار گرفته شوند تا زندگی به حالت عادی برگشته و محبت و آرامش بر فضای خانواده حاکم شود.

در ادامه این نوشتار به بیان توصیه های پیشگیرانه و درمانی اسلام در خصوص استحکام پیوند ازدواج و از بین بردن اختلاف و نیز در پایان به بیان طلاق و شیوه صحیح و شرعی آن خواهیم پرداخت.

 

رهنمودهای اسلام در خصوص تقویت پیوند ازدواج

1- حق انتخاب همسر: از دیدگاه اسلام هر یک از مرد و زن که به سن رشد و تکلیف رسیده اند در انتخاب همسر آینده خود از آزادی کامل برخوردارند. هیچ فردی از اولیای طرفین، حتی پدر و مادر، اجازه ندارند ازدواج یا خواستگار مورد نظرشان را بر دختر یا پسر خود تحمیل کنند. ازدواجی که با آزادی و خواست دو طرف انجام گیرد قطعا موجبات استحکام و تقویت زندگی زناشوئی را به همراه دارد. پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم نکاح یکی از دختران انصاری را که پدرش با اجبار و بدون رضایت وی منعقد کرده بود مردود اعلام کرد. (مشکوة المصابیح، ص27، باب: الولی فی النکاح و إستیذان المرأة)

2- آگاهی شوهر و همسر به حقوق یکدیگر؛ خداوند در قرآن مجید می فرماید: «برای زنان است همانند حقوقی که مردان بر آنان دارند.»

3- یکی از عوامل بروز اختلاف در زندگی زناشوئی ناآگاهی از حقوق یکدیگر است که در نتیجه آن هر یکی از زوجین غافل از حقوق دیگری به مطالبه حقوق خود بسنده می کند و چه بسا فراتر از حقوق خود را نیز ادعا می کند.

4- معاشرت نیکو و اخلاق زیبا: از آنجایی که اغلب از طرف مردان اجحاف و بی عدالتی در حقوق زنان صورت می گیرد، خداوند مردان را به طور صریح دستور داده است تا با همسران خود به خوبی رفتار کنند؛ «عاشروهن بالمعروف» (بقره:228) با زنانتان به خوبی معاشرت کنید. معاشرت معروف و حسنه که در قرآن از آن تعبیر شده است، کلیه حقوق از قبیل: نفقه، مهریه، فراهم آوردن مسکن، برخورد نیکو و هر آنچه از نگاه دین، عرف و اجتماع خوب و پسندیده است را در بر می گیرد. اخلاق زیبا و نیکو نیز در تقویت رابطه زناشوئی از جایگاه ویژه ای برخوردار است و از آنجایی که این مورد یکی از موثرترین عوامل در تحکیم روابط زناشوئی و جلوگیری از ایجاد تنش در خانواده است، پیامبر نور و رحمت همواره به آن تاکید می فرمودند. در روایتی پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فردی که نسبت به خانواده اش بهتر و خوش رفتارتر را به عنوان بهترین انسان معرفی می کند. (سنن ترمذی، باب: فضل ازواج النبی صلی الله علیه وسلم) در روایتی دیگر کامل ترین انسان از نظر ایمان فردی را معرفی می کند که دارای نیکوترین اخلاق باشد. (سنن ترمذی، باب: فضل ازواج النبی صلی الله علیه وسلم)

5- یکی دیگر از عوامل ریشه دارتر شدن محبت میان زوجین اظهار محبت به یکدیگر است. در روایتی آمده است که هر گاه انسان با بنده ای محبت داشت، محبت خود را نسبت به او ابراز کند. اگر زوجین نسبت به یکدیگر اظهار محبت کنند، قطعا ریشه های محبت در دلهایشان استوارتر می گردد. در حدیث دیگری پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم می فرماید: هر آنچه در راه خدا انفاق کنید به شما اجر و پاداش می رسد، حتی لقمه ای که در دهان همسرت می گذاری برای شما اجر و صدقه محسوب می شود. (صحیح بخاری، باب: فضل النفقة علی الأهل)؛ بنابراین هر عملی که به نوعی اظهار محبت را در بر داشته باشد، علاوه بر تحکیم روابط زناشوئی، موجب اجر و ثواب نیز می باشد.

6- همکاری با همسر در کارهای خانه: گر چه وظیفه اساسی مرد انجام کارهای بیرون از خانه است، اما اگر شوهر بر حسب فرصت و توان گهگاهی در کارهای خانه با همسر شریک شود، نتائج فراوان و محبت آفرینی را به دنبال دارد. پیامبر نور و رحمت که بزرگترین الگو برای ما مسلمانان است، از خدمت خانواده و همکاری با آنها ابایی نداشت. حضرت عایشه رضی الله عنها می فرماید: پیامبر صلی الله علیه وسلم در خدمت خانواده اش بود. (صحیح بخاری، باب: "من کان فی حاجة أهله").

7- مدنظر داشتن نیکی های یکدیگر و اغماض از بدی‏ها: زندگی هیچ انسانی خالی از کاستی و اشتباه نیست. بنا بر آمیزش و ارتباط تنگاتنگ و دائمی که زوجین با یکدیگر دارند، سرزد شدن کوتاهی و اهمال در حق دیگری در پاره ای از مواقع امری عادی و اجتناب ناپذیر است. بنابراین هر گاه یکی از زوجین با چنین موردی برخورد کردند، دستور اسلام این است که از اشتباهات و نقایص یکدیگر چشم پوشی کرده و همواره نیکی‏ها و احسانات یکدیگر را به یاد بیاورند؛ زیرا اگر همواره نگاه انسان به اشتباهات و کاستی‏ها باشد، رفته رفته کوتاهی و تقصیر هر چند جزئی و اندک باشد، بزرگ جلوه می کند و بسا اوقات باعث کمرنگ شدن روابط عاطفی می گردد. خداوند متعال می فرماید: «فَإِن كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا» (پس اگر آنها (زنان) را ناپسند داشتید چه بسا که شما چیزی را ناپسند دارید و خداوند در آن خیر فراوان قرار می دهد.) [نساء: آیه 19]

با تأمل در پاره ای از رهنمودهای اسلام در خصوص تحکیم پیوند زناشوئی و جلوگیری از هر نوع تنش و اختلال در این پیوند مبارک، درمی یابیم که اسلام اهمیت بسزائی در این باره قائل شده است.

 

 

معضل "طلاق" و رهنمودهای پیشگیرانه اسلام در این مورد

یکی از معضلات بزرگ در جامعه کنونی مسلمانان این است که با بروز اندک اختلاف و تنشی میان زوجین، شوهر بدون توجه به رهنمودهای اسلام در خصوص رفع اختلاف و غافل از پیامدهای جبران ناپذیر طلاق، اقدام به طلاق می کند، که اغلب با ندامت و حسرت ابدی همراه خواهد بود. در حالی که پیش از طلاق راهکارهای متعددی جهت رفع اختلاف وجود دارد که اکنون به ذکر برخی از آنها به طور اجمال خواهیم پرداخت.

اگر عامل اصلی تنش و اختلاف "شوهر" باشد، خداوند او را به خداترسی و مراعات حقوق همسر دعوت می دهد و از ظلم و بی انصافی در حق همسر باز داشته و او را از پیامدهای ناگوار دنیوی و اخروی آگاه می سازد؛ زیرا برای یک فرد مسلمان بزرگترین عامل بازدارنده ظلم و گناه "خداترسی" است. خداوند خطاب به مردان می فرماید: «لاتضاروهن لتضیقوا علیهنّ» [طلاق: 6] به آنان (زنان) آزار و اذیت نرسانید تا آنها را در رنج و مضیقه قرار دهید. در جایی دیگر می فرماید:«وَلاَ تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لَّتَعْتَدُواْ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ» [بقره:231] آنها را با آزار و اذیت نگه ندارید تا بر آنها ستم و تعدی کنید و هر کس چنین کند بر خویشتن ظلم کرده است.

اگر شوهر توان نگهداری همسر را با کمال احترام و رعایت حقوق زناشوئی ندارد، خداوند به او دستور داده است که از دو راه یکی را انتخاب کند؛ یا با کمال احترام و با رعایت حقوق زناشوئی همسر خود را نگه دارد، یا با نیکویی و  شیوه درست او را رها کند. اگر همسر احساس کرد شوهر به هر دلیلی تمایلی به ادامه زندگی ندارد و از طرفی خود همسر خواهان جدایی از شوهر نیست، همسر می تواند با بخشیدن بخشی از حقوق واجبه خود به شوهر، رضایت او را برای ادامه زندگی جلب کند. خداوند می فرماید: «وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِن بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلاَ جُنَاْحَ عَلَيْهِمَا أَن يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الأَنفُسُ الشُّحَّ وَإِن تُحْسِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا» [نساء: 128] هر گاه همسری دید که شوهرش (خویشتن را بالاتر از او می گیرد و از انجام امور خانوادگی) سر باز می زند و (یا با او نمی سازد و از او) رویگردان است، بر هیچ یک از آن دو گناهی نیست که (بکوشند با صرف نظر کردن زن از برخی از مخارج...) میان خویشتن صلح و صفا راه بیندازند. صلح (همیشه از جنگ و جدایی) بهتر است.

اگر شوهر چنان سرکش و بی انصاف است که نه حاضر به نگهداری زن به شیوه نیکو است و نه با نیکویی زن را رها می کند، همسر می تواند در چنین شرایطی به دادگاه یا قاضی شرعی مراجعه نموده و خواهان فسخ نکاح شود. زیرا قاضی شرعی در شرایط استثنایی، بعد از تحقیق و بررسی لازم، قادر به فسخ نکاح می باشد. (معارف القرآن:2/ 563)

اگر سرکشی و نافرمانی از ناحیه زن باشد، برای اصلاح زن و رفع اختلاف، خداوند متعال راه‏کارهای متعددی را پیش روی شوهر قرار داده است، تا با بکارگیری هر یک از آنها کار به جدایی و طلاق نینجامد. نخست بایستی شوهر برای اصلاح همسر ، او را با متانت و نرمی نصیحت کند و با گفتمان و تفهیم ریشه های اختلاف را بخشکاند. اگر همسر با نصیحت و تفهیم از نافرمانی اش باز نیامد، در مرحله دوم شوهر رختخوابش را جدا کند تا همسر با مشاهده جدایی و ناراحتی شوهر و اندیشیدن در عواقب طلاق نادم شده و از سرکشی و نافرمانی بازآید. اگر همسر با این دو تنبیه شریفانه اصلاح نشد در مرحله سوم به شوهر اجازه تنبیه جسمانی در حد معمول داده شده است؛ البته چنان تنبیهی که بر جسم اثر باقی بگذارد یا منجر به شکستن اعضا شود یا اینکه بر صورت باشد، قطعا حرام و ناجایز است. گرچه راهکار سوم هنگام ضرورت و به قدر ضرورت مشروع است؛ اما پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: «مردان خوب هرگز همسرانشان را نمی زنند؛ یعنی مردان شریف از تأدیب و سزای جسمانی استفاده نمی کنند.» (معارف القرآن:2/ 400)

در پایان آیه خداوند می فرماید: در نتیجه استفاده از سه راهکار اگر همسران از شما پیروی کردند و مطیع شما شدند، برای اعمال ظلم بر آنها در پی بهانه و فرصت طلبی نباشید که بی جهت دنبال تهمت زدن و آزار رساندن زن باشید.

تا کنون دستورات و رهنمودهایی ذکر گردید که به وسیلۀ آنها اختلافات میان زوجین به طور پنهانی در خانه خاتمه یابد، اما گاهی اوقات دامنه تنش‏ها گسترده تر شده و فضای بیرون از خانه را تحت الشعاع قرار می دهد و چه بسا منجر به ایجاد اختلاف در میان دو خاندان می شود. در این صورت دستور قرآن این است که حکمرانان یا اولیای زوجین (زن و مرد) برای برقراری و ایجاد مصالحت میان زوجین، از هر جانب یک حَکَم و داور که از صفت دیانت، علم و توانایی مصالحه برخوردار باشند، مقرر کنند تا با میانجی‏گری و خیرخواهی سازش و تفاهم را میان زوجین برقرار کنند. از بیان قرآن چنین بر می آید که اگر داورها با انگیزه خیرخواهی و ایجاد مصالحت وارد عمل شوند، یاری خداوند متعال شامل حال آنها شده و سازش و موافقت میان زوجین برقرار می گردد. وظیفه داورها این است که ریشه های اختلاف میان زوجین را مورد بررسی قرار داده و با شیوه های مختلف از قبیل وعظ، نصحیت، راهنمایی و تذکرات لازم به زوجین برای ایجاد مصالحت و سازش تلاش نمایند. (معارف القرآن:2/ 400)

اگر با وجود به کارگیری راهکارهای ذکر شده هیچ امیدی برای ادامه زندگی وجود نداشت و شرایط زوجین برای تداوم زندگی زناشویی مساعد نبود، آخرین راهکار طلاق و جدایی است؛ زیرا علاوه از طلاق دو راه حل دیگر متصور است که هیچ کدام از آنها سودمند نخواهد بود؛ نخست اینکه زوجین در دایره عقد ازدواج در جوّی آکنده از اختلاف و کشمکش و عاری از هر گونه عشق و محبت، به زندگی خود ادامه دهند. پر واضح است زندگی کردن در چنین شرایطی سخت و دشوار و چه بسا غیرممکن نیز می باشد. راهکار دوم این است که زوجین بدون گسستن عقد ازدواج جدا از هم زندگی کنند، چنانکه در برخی از کشورهای اروپایی و غربی مرسوم است. مسلّم است چنین زندگی به هیچ وجه زندگی زناشویی محسوب نمی شود و زوجین به هیچ هدفی از اهداف ازدواج نایل نخواهند آمد. بنابراین شایسته ترین و سازگارترین راه حل با فطرت انسانی در چنین وضعیتی "طلاق" است که زوجین بی آنکه به یکدیگر اهانت کنند و یا تهمتی به همدیگر روا دارند، در کمال دیانت، امانت و پرداخت حقوق از یکدیگر جدا شوند و هر کدام در پی زندگی نوین و انتخاب همسر جدید باشد. خداوند به هر کدام از زوجین که با رعایت احترام و مراعات حقوق دیگری از هم جدا شوند، وعدۀ توانگری و خوشبختی داده است، آنجا که می فرماید: «وَإِن يَتَفَرَّقَا يُغْنِ اللّهُ كُلاًّ مِّن سَعَتِهِ وَكَانَ اللّهُ وَاسِعًا حَكِيمًا» [نساء:130] اگر زن و شوهر از هم جدا شوند، خداوند از رحمت بی پایان خویش هر کدام را از دیگری بی نیاز خواهد کرد و خداوند همواره گشايش‏گر و حکیم است.

پس نتیجه می گیریم که طلاق از دیدگاه اسلام یک ضرورت است نه هدف و غایت، برای گریز از ظلم و بی عدالتی است نه برای فرونشاندن عطش فزون طلبی، به منظور ساختن آینده بهتر نه برای تخریب، برای اجرای عدالت و اجتناب از ارتکاب گناه است نه برای ظلم و غوطه ورشدن در باتلاق گناه. (طلاق از دیدگاه اسلام، عبدالرشید تبریز، ص:7)

 

شیوه درست و شرعی طلاق

شیوۀ نیکو و شرعی طلاق که انسان بعد از آن نادم نخواهد شد این است که در حضور دو گواه عادل و زمانی که همسر در ایام طهر و پاکی بسر می برد و در این طهر جماعی هم صورت نگرفته است، یک طلاق بدهد و تا سپری شدن عدت انتظار بکشد و در این میان طلاق دیگری ندهد. (بدائع الصنائع:4/ 240)

شاه ولی الله دهلوی- رحمه الله- در خصوص شاهد گرفتن بر طلاق می گوید: «به دو علّت خداوند دستور به شاهد گرفتن بر طلاق داده است؛ نخست به خاطر اهتمام ورزیدن به امر ازدواج تا نظم و به هم پیوستن تدبیر منزل و از هم گسستن آن باید در مقابل مردم صورت بگیرد. دوم اینکه تا نسب‏ها مشتبه نشوند و در هم نیامیزند و زوجین بعد از آن توافق نکنند و طلاق را مهمل نسازند.» (حجة الله البالغة:2/ 240)

به محض اینکه عدّت زن به پایان رسید، از شوهر جدا می شود و اجازه دارد بعد از سپری شدن عدّت با شوهر جدیدی ازدواج کند. این روش بهترین شیوۀ طلاق دادن است، زیرا اگر زوجین پیش از سپری شدن عدت و با چشیدن تلخی فراق و جدایی، حاضر به صلح و آشتی و ادامه زندگی باشند، شوهر می تواند در عدّت بدون تجدید عقد به زن رجوع کند و بعد از سپری شدن عدّت نیز زوجین می توانند با عقد و مهریه جدید به زندگی زناشویی ادامه دهند. (بدائع الصنائع:4/ 242)

شیوه دیگر شرعی طلاق این است که با فرا رسیدن زمان پاکی بدون آنکه مجامعتی صورت بگیرد، زن را فقط یک طلاق بدهد و در طهر بعدی طلاق دوم را بدهد و در طهر و پاکی سوم طلاق پایانی و سوم را بدهد. اعمال این شیوه در صورتی است که شوهر قصد دارد زن را به طور کلی از خود جدا نموده و مغلظه نماید؛ اما باز هم شوهر بعد از طلاق اول و دوم فرصت رجوع و ادامه زندگی را دارد. (بدائع الصنائع:4/ 243)

نوعی دیگر از طلاق وجود دارد که در اصطلاح شرعی به آن "طلاق بدعت" گفته می شود و شرع به آن دستور نداده است و کسی که بدین شیوه طلاق دهد گناهکار خواهد شد. اما امروزه متأسفانه اغلب مسلمانان به علت بی توجهی و غفلت از احکام اسلامی به شیوه نادرست و بدعت طلاق می دهند که اغلب مایه حسرت و ندامت آنها خواهد شد.

 

طلاق بدعت شامل موارد زیر می باشد:

1- شوهر همسرش را با یک جمله (تو به سه طلاق یا تو را سه طلاق داده ام) و یا هر سه طلاق را در یک مجلس به صورت جداگانه چون (طلاقی، طلاقی، طلاقی) بدهد.

2- مرد زنش را در حالت حیض و عادت ماهانه طلاق بدهد.

3- مرد زنش را در طهری که با وی مقاربت نموده است طلاق بدهد. (بدائع الصنائع:4/ 253-259)

اگر چه اِعمال این شیوه ها گناه و وبال را به دنبال دارد، اما اگر کسی بدین شیوه طلاق داد، طلاق از نظر شرعی واقع می شود.

این بود پاره ای از گفتنی‏ها و رهنمودهای اسلام در خصوص پیشگیری از وقوع اختلاف و تنش میان زوجین، دستورات درمانی اسلام پس از بروز اختلافات خانوادگی، و شیوه های صحیح طلاق از دیدگاه اسلام. هر فرد مسلمان اگر به رهنمودها و دستورات اسلام در این خصوص عمل کند، زندگی سرشار از آرامش، محبت، عاطفه و عاری از هر گونه تنش و اختلاف خواهد داشت. همچنین اگر کار به طلاق و جدایی انجامد و طلاق مطابق با موازین شرعی صورت گیرد، مایه حسرت و افسوس ابدی زوجین نخواهد شد، بلکه بر حسب وعدۀ الهی آینده درخشان تری در انتظارشان می باشد. خداوند به همه مسلمانان توفیق پیروی و چنگ زدن به دستورات اسلام را در همه ابعاد زندگی و خصوصا در امور ازدواج و مسایل خانوادگی، عنایت بفرماید.

به نقل از سنى آنلاين

چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, :: 9:28 ::  نويسنده : انجنیرعبدالحکیم احسان

عنوان  :  ملمع
نویسنده :  عبدالحکیم احسان
كلمات كليدي  :  ملمع، صنعت تلميح، لمعه، شهيد بلخي، دو بخش ممتاز، درهم آميختگي، دو مصرع فارسي و عربي، ادبيات فارسي

ملمع از انواع شعر فارسی است که در ­آن زبان، ملاک تعیین نوع شعر قرار گرفته است. ملمع در لغت برگرفته از لمعه است، به معنی پاره­ای از گیاه که خشک شده و باقی آن، تر باشد و کلمه­ی ملمع یا لمعه ­لمعه به معنی چیزی است که از دو بخش ممتاز ترکیب شده باشد و ترکیب، «دلق ملمع» به معنی جامه­ی درویشانه است که رقعه ­رقعه (تکه تکه) به­هم دوخته شده باشد. در اصطلاح ادیبان، ملمع به شعری گفته می­شود که زبان­ فارسی و عربی را درهم آمیخته باشد؛ چنان­که مثلا یک یا چند مصراع فارسی و یک یا چند مصراع عربی را با هم آورده باشند. این نوع شعر را به نام صنعت تلمیح در ضمن صنایع بدیعی نیز مورد بحث قرار داده­اند. 
به ­عبارت ­دیگر، ملمع آن است که شاعر قصیده­یی بگوید به فارسی و سپس مصراع یا بیت دیگر را عربی بگوید البته نه به شکل ترجمه چند بیت از سعدی به­عنوان مثال:
سل المصانع رکبا تهیم فی الفلوات
                                                    تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی
شبم به روی تو روز است و دیده­ام به تو روشن
                                                    و ان هجرت سواء عشیتی و غداتی
معنی بیت عربی: «اگر تو از من دور باشی شب و روز من یکی است.»
    اگرچه دور بماندم امید برنگرفتم 
                                                     مضی الزمان و قلبی یقول انک آتی
معنی بیت عربی: «زمان گذشت و دل من می­گوید که تو می­آیی.»
من آدمی به جمالت ندیدم و نشنیدم
                                                    اگر گلی به­ حقیقت عجین آب حیاتی                               
شبان تیره امیدم به صبح روی تو باشد
                                                      لقد تفتش عین الحیوة فی الظلمات
معنی بیت عربی: «آب حیات را در تیرگی می­جویند.»
فکم تمر عیشی و انت حامل شهر
                                                    جواب تلخ بدیع است از آن لبان نباتی

معنی بیت عربی: «تا چند زندگی مرا تلخ می­داری با آن­که خود شیرینی را به همراه داری.»
وصف کل ملیح کما تحب و ترضی
                                                   محامد تو چه گویم که ماورای صفاتی

معنی بیت عربی: «هر زیبایی ملیحی را به دلخواه شایستگی وصف کردم (جز تو را که در ذکر زیبایی تو عاجزم).»
اخاف منک و ارجو و استغیث و ارنو
                                                   که هم کمند بلایی و هم کلید نجاتی
معنی بیت عربی: «از تو بیم دارم و به تو امید دارم و از تو داد می­خواهم و به تو تقرب می­جویم.»
ز چشم دوست فتادم به کامه­ی دل دشمن
                                                        اجتنی هجرونی کما تشاء عداتی
معنی بیت عربی: «به کام دشمنانم به ­درد جدایی مبتلا گردند.»
قراقنامه­ی سعدی عجب که در تو نگیرد
                                               و ان شکوت الی الطیر نحن فی الوکرات
ملمع را از قدیمی­ترین دوره­های شعر فارسی، در دیوان شاعران می­یابیم؛ که برای اولین بار، در نیمه­ی اول قرن چهارم هجری شروع شده و یکی از ملمع­گویان بزرگ آن زمان "ابوالحسن شهید ­بن حسین بلخی"، حکیم شاعر که معروف است با رودکی معاصر بوده و بعد از وی شعرای عربی­دان ملمعات ساخته­اند.
 نمونه­ای از شهید بلخی، در مدح ابویحیی طاهر بن فضل جغانی:
      بدان منگر می منع است می خور
                                                   به وقت الورد شرب الخمر جایز
      به یاد سید حران عالم
                                                     ابو یحیی الذی یحیی به العز
ملمع در شعر حافظ:
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
                                        که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل­ها
نمونه­ای از جامی:
        ز هجران بر لب آمد جان غمناک
                                                الا یا لیت شعری این القاک
        به هر جمعیتی وصل تو جویم
                                                     لعل الله یجمعنی و ایاک
        به حسرت با در و دیوار گویم
                                              الا یا ربع سلمی این سلماک
شاهدی دیگر از حافظ:
از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه
                                                        انی رایت دهرا من هجرک القیامة
دارم من از فراقش در دیده صد علامت
                                                       لیست دموع عینی هذا لنا العلامة
هر چند کازمودم از وی نبود سودم
                                                        من جرب المجرب حلت به الندامة
پرسیدم از طبیبی احوال دوست، گفت:
                                                      فی بعدها عذاب فی قربها السلامة
گفتم ملامت آید گر گرد دوست گردم
                                                                   والله ما راینا حبا بلا ملامة
حافظ چو طالب آمد جامی به جان شیرین
                                                        حتی یذوق منه کاسا من الکرامة

 

دو شنبه 18 دی 1391برچسب:, :: 5:52 ::  نويسنده : انجنیرعبدالحکیم احسان

با استفاده از این برنامه می توانید در داخل شبکه محلی باهم گپ وگفتگو همزمان انجام دهید ودر ضمن نه تنها از گپ زدن لذت خواهید برد بلکه امکانات مطنوعی دارد که امیدوارم خوشتان بیاید مانند چت تصویری ارسال فایل تابلوی اعلانات و غیره ...
روش کار:
به منوی start رفته برنامه Run را اجرا کنید و در داخل آن Conf را تایپ کنید تنظیمات برنامه نمایش داده می شود
بعد از اینکه درخواستهای برنامه که فرم ثبت نام و ایمیل  وارد کردن کامل به مرحله بعد بروید و این روش را تا آخر ادامه داده بعد از تکمیل تنظیمات برنامه اجرا خواهد شد
شورت کات آنرا در دسکتاپ خواهید دید از این پس به بعد  راحت با دو بار کلیک کردن در این برنامه می توانید به راحتی از این برنامه استفاده کنید
 نکته :   همین روش نصب را در سیستمهای دیگر انجام دهید
این کار را نیز درکمپیوتر طرف مقابل نیز انجام بدهید
 طریقه پیدا کردن آی پی در شبکه :
در قسمت Run  کلمه  ipconfig  را تایپ کنید تا هر کسی که در شبکه آنلاین هستند را نمایش دهد با این روش آی پی مورد نظر خود تان را پیدا کرده با  راحت از آن استفاده کنید

یک شنبه 17 دی 1391برچسب:, :: 8:34 ::  نويسنده : انجنیرعبدالحکیم احسان

   آيا موسيقى حرام است؟

اهل اسلام در سایه این دین حنیف زندگی شرافتمندانه و کریمانه ای دارند که در آن شیرینی ایمان و آسایش یقین و انس طاعت و لذت عبادت را احساس می کنند.

از سویی دیگر تعالیم این دین سدی است محکم در برابر انحرافات و هوا و هوس منحرفین که انسان را در برابر شهواتش حفظ می کند و بر غم ها و غصه ها و دردهایش غلبه می کند و به راستی چه بی نیاز است آنکه این دین را برپا دارد اگرچه فقیر باشد و چه بی چیز است آنکه به این دین پشت کند گرچه غنی باشد.

اما آنچه یک مسلمان غیور را ناراحت می کند این است که برخی از مسلمانان سعادت و سرور و شادی را در غیر دین خود می جویند و سم کشنده را به جای دارو به اشتباه گرفته و عافیت و شفا را در پیروی از شهوات و هوی و هوس می جویند.

از این دردها مشغول شدن بسیاری از مردم زمانه ما به گوش دادن آلات موسیقی است تا جایی که این عادت و مرام آنها شده و برای این کار خود به علتها و دلایل واهی و بی اساس و پوچی استناد می کنند که موسیقی را مباح قرار می دهد اما این دلایل هیچ مستند صحیحی ندارد و تنها از سوی کسانی که خود مبتلا به غنا و موسیقی اند ترویج می شود.

همینطور برخی از آنها را می بینیم که به حجت اینکه موسیقی باعث رقیق شدن احساسات و عواطف می شود! آن را ترویج می کنند و مسلما این اشتباه است چون در واقع موسیقی و غنا شهوات و اهوا را برانگیخته می کند و اگر این ادعاها کمی صحت داشت باید موسیقی باعث ترقیق عواطف و تصحیح اخلاق خود این خواننده ها می شد که انحراف اخلاقی و رفتاری بیشترشان بر کسی پوشیده نیست.

هر کس در مورد تحریم ترانه سرایی و موسیقی در شک است باید شک خود را با یقین یعنی کلام خدا و رسولش بر طرف سازد و نصوصی که در قرآن و سنت مبنی بر تحریم موسیقی وجود دارد بسیار است و برای انسان مومن تنها یک دلیل از قرآن یا سنت صحیح کافی است چه بسا که دلایل بر این حرمت بسیار باشد. الله سبحانه و تعالی در کتاب خود می گوید: {وما کان لمومن و لا مومنة إذا قضی الله و رسوله أمرا أن یکون لهم الخیرة من أمرهم و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلالا مبینا} (براي هيچ مرد و زن مومنی شایسته نیست که وقتی الله و رسولش امری را مقرر نمودند، از خودشان اختیار قبول یا رد داشته باشند، و هرآنکه از [امر] خدا و رسولش سرپیچی کند به درستی که گمراه شده است گمراهی آشکار) [احزاب/36]

به علت خطرات موسیقی و به این دلیل که یکی از اسباب فتنه مردم و و افساد آنها به خصوص جوانان است تصمیم گرفتم این تحقیق مختصر را که درباره موقف قرآن و سنت و أئمه اهل علم درمورد غنا و موسیقی است جمع آوری کنم.

این تلاشی است که هدفم از آن خدمت دین خدا و نفع رسانی به مسلمانان است. از الله سبحانه و تعالی خواستارم آن را نافع گرداند

 ادله تحریم موسیقی از قرآن کریم

الله سبحانه و تعالی می فرماید: {و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم و یتخذها هزوا اولئک لهم عذاب مهین} (و از مردم هستند کسانی که می ستاند سخند بیهوده و لغو را تا بوسیله آن گمراه کند مردم را از راه خدا و آن را به تمسخر گیرد، به درستی که برای او عذابی خوار کننده [مهیا] است) [لقمان/6]

حبر امت عبدالله بن عباس رضی الله عنه می فرماید: "لهو الحدیث همان غناست". مجاهد رحمه الله می گوید: "لهو یعنی طبل" (تفسیر طبری) همچنین حسن بصری رحمه الله می گوید: "این آیه درباره ترانه سرایی و آلات موسیقی نازل شده است" (تفسیر ابن کثیر)

ابن قیم رحمه الله می گوید: "قول صحابه و تابعین در تفسیر لهو الحدیث به غنا کافی است و این تفسیر از ابن عباس و ابن مسعود [که از بزرگان علمای صحابه هستند] به ثبوت رسیده است. ابوالصهباء می گوید از ابن مسعود درباره این فرموده الله سبحانه و تعالی پرسیدم: {ومن الناس من یشتری لهو الحدیث} گفت: "قسم به خداوند که معبودی به حق جز او نیست لهو الحدیث یعنی غنا ـ و سه بار این قسم را تکرار کرد ـ " همچنین از ابن عمر رضی الله عنهما به صحت رسیده که فرمود لهو الحدیث همان غناست" (إغاثة الهفان)

حاکم نیشابوری در مستدرک خود درباره تفسیر صحابی می گوید: "جوینده علم باید بداند که تفسیر صحابی که خود شاهد نزول وحی و قرآن بوده نزد شیخین (بخاری و مسلم) به منزله حدیث مسند است" امام ابن قیم در کتابش إغاثة اللهفان در باره این قول حاکم می گوید: "اگرچه این سخن حاکم قابل نظر است (و مطلق نیست) اما بدون شک تفسیر صحابه از تفسیر بعد از آنها مقبولتر است زیرا آنها داناترین این امت نسبت به تفسیر کلام خداوند هستند که این کتاب بر آنها نازل شد و آنها اولین کسانی هستند در این امت که مورد خطاب قرآن قرار گرفته و تفسیر آن را قولا و عملا از رسول الله صلی الله علیه و سلم فراگرفته اند و آنان فصیحان واقعی عرب اند، برای این تا جایی که امکان دارد از تفسیر آنها چشم پوشی نمی شود.

الله سبحانه و تعالی می فرماید: {و استفزز من استطعت منهم بصوتک و أجلب علیهم بخیلک و رجلک و شارکهم فی الأموال و الأولاد و عدهم و ما یعدهم الشیطان إلا غرورا} ( و از جا تکان بده هر کدام از آنها را که توانستی با صدای خود و حمله کن بر آنان با سربازان سواره و پیاده خود و شریک شو با آنان در مال ها و فرزندانشان و به آنها وعده بده، و وعده نمی دهد شیطان آنها را مگر به دروغ)[إسراء/64]

در تفسیر جلالین در تفسیر کلمه استفزز آمده است"صدایت را مخفیانه برای فراخواندن به ترانه خوانی و موسیقی و دعوت به هر معصیت دیگری به آنها برسان" همچنین ابن کثیر و طبری این قول را از مجاهد (شاگرد ابن عباس) نقل کرده اند. قرطبی در تفسیرش می گوید: "آنچه در این آیه ذکر شده دلالت بر تحریم آلات موسیقی و غنا و لهو دارد... و واجب است از هر آنچه صدای شیطان و یا فعلش است و هر آنچه آن را نیکو می داند، دوری کرد"

همچنین الله عزوجل می فرماید: {والذین لا یشهدون الزور و إذا مروا باللغو مروا کراما} (و آنانکه شاهد و ناظر تزویر و فریب نمی شوند و اگر از کنار لغو و بیهودگی عبور کنند، بزرگوارانه می گذرند) [فرقان/72]

ابن کثیر در تفسیر این آیه قولی را از محمد بن حنفیه (فرزند علی رضی الله عنه) نقل می کند که گفت: زور (تزویر، دروغ) در اینجا به معنی غنا است، همچنین قرطبی و طبری از مجاهد نقل می کنند که در مورد این آیه میگوید: {والذین لا یشهدون الزور} "یعنی : کسانی که به غنا [و موسیقی] گوش فرا نمی دهند" و در تفسیر طبری آمده است که: "ابوجعفرگفت: اصل تزویر یعنی زیبا نشان دادن یک چیز و وصف آن به خلاف صفت واقعی اش تا جایی که در شنونده توهم ایجاد می شود و آن را خلاف حقیقتش می بیند... و غنا در این وصف داخل است چون در آن مهارت آوازی [به همراه موسیقی] باعث می شود شنونده از آن خوشش بیاید و به آن گوش فرادهد" (تفسیر طبری) و همچنین امام طبری در مورد این بخش آیه: {و إذا مروا باللغو مروا کراما} می گوید: "و اگر از کنار باطل و بیهودگی گذر کنند و آن را بشنوند یا ببینند بزرگوارانه گذر می کنند که در مورد برخی از مصادیق لغو و بیهودگی عبور بزرگوارانه یعنی نشنیدن و گوش فراندادن، مانند غنا و موسیقی"

 

ادله تحریم موسیقی از سنت نبوی شریف

رسول الله صلی الله علیه و سلم می فرماید: "لیکونن من أمتی أقوام یستحلون الحر و الحریر و الخمر و المعازف..." (خواهند بود از امت من اقوامی که زنا و ابریشم و خمر و آلات موسیقی را حلال می شمارند...) [بخاری آن را بصورت معلق در صحیح خود به شماره 5590 روایت کرده و طبرای و بیهقی آن را بصورت متصل روایت کرده اند. علامه آلبانی آن را در سلسلة الصحیحة به شماره 91 صحیح دانسته است]

جمعه 15 دی 1391برچسب:, :: 1:42 ::  نويسنده : انجنیرعبدالحکیم احسان
با توجه به تغییراتی که فیس بوک انجام داده است اکنون همه می توانند عکس ها و پست های شما را ببینند بدون اینکه دوست شما باشند تنها به این خاطر که یکی از دوستان شما آنها را لایک کرده یا کامنت گذاشته است و همه می توانند از طریق دوستانتان عکس ها و پست های شما را ببینند بدون اینکه حتی با دوستتان ارتباط داشته باشند. تنها را...ه برای حفظ امنیت خودتان این است که دوستانتان تغییراتی را انجام دهند که به شرح ...زیر است. من نیز از شما درخواست دارم این تغییرات را برایم انجام دهید: اشاره گر ماوس را بر روی اسم من در بالای همین پست قرار دهید(کلیک نکنید). پنجره ای ظاهر خواهد شد که باید نشانگر ماوس را بدون اینکه کلیک کنید روی گزینه یFriends قرار دهید. در لیست ظاهر شده بر روی Settingکلیک کنید. در این قسمت تیک را از کنارComments and Likes بردارید. فعالیت های من تنها در میان دوستان و آشنایان خودم می ماند و دیگر عمومی نمی شود. خیلی ممنون و چقدر خوب خواهد بود که همه نسبت به هم چنین لطفی داشته باشیم. محض یادآوری به دوستانمان خوب است که همه مان این را کپی و پیست کنیم تا کمک کنیم که حیطه خصوصی مان حفظ بماند کمتر از 1 دقیقه وقت شما را می گیرد

درباره وبلاگ

دوستان عزیز به سایت من خوش آمدید مبایل 0797909013 abdulhakimehsan@yahoo.com دوستان عزیز! اگرمیخواهید اشعار،مقاله،مطالب فرهنگی،هنری ودینی تان درین سایت به نشر برسد ابتدا عضویت سایت را حاصل نمائید وبعدا میتوانید مطالب تان را با آدرس این سایت ارسال نمائید. مطالب ارسالی شما بعدازچیک به نشر خواهید رسید.
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عصر بی استاد و آدرس hakimehsan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 22
بازدید هفته : 32
بازدید ماه : 77
بازدید کل : 61034
تعداد مطالب : 78
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



parsskin go Up

parsskin go Up

.